نمیدانم چرا آدمیزاد تمایل دارد وقتی چیزی را درک نمیکند بدیاش را بگوید.
بریده هایی از کتاب "ملت عشق"
خانم
درست است که خدا را با گشتن نمیتوان پیدا کرد اما خدا را فقط کسانی پیدا میکنند که به دنبالش میگردند.»
خانم
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
خانم
اگر کسی بگوید ‘هرچه لازم باشد بدانم، میدانم`، به او نه به چشم استاد، بلکه به چشم جاهل و نادان باید نگاه کرد. فقط نادانها گمان میکنند همه چیز را میدانند.»
خانم
حتی پس از گذشت هشتصد سال، امروز هم روح شمس تبریزی و روح مولانا جلالالدین رومی، زنده و سیال، میانمان در حال سماعند…
خانم
اسلامی عدد چهل نشاندهنده زمانی است که برای گذر از مرتبهای به مرتبه دیگر صرف میشود و نماد بیداری معنوی است. معرفت چهار مرحله اساسی دارد. در هر مرحلهای ده درجه موجود است که در مجموع میشود چهل. حضرت عیسی چهل شبانهروز در صحرا چلّه نشست. حضرت محمد در چهل سالگی مبعوث شد. بودا زیر درخت زیرفون چهل روز غرق تفکر شد. و البته که چهل قاعده طلایی شمس را هم نباید فراموش کرد. انسان در چهل سالگی مسئولیتی جدید بر عهده میگیرد. به نظرم وارد سن باشکوهی شدهای. اصلا هم لازم نیست نگران پیر شدن بشوی. چهل رقمی چنان قدرتمند است که چین و چروکها و موهای سفید در مقابلش هیچند.
خانم
یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
خانم
«این موسیقی بدعت است، کفر است.» دست بردارید آقایان! هنری که با عشق اجرا میشود چطور ممکن است کفر باشد. لابد میخواهند بگویند خدا موسیقی را، نه فقط موسیقیای که با دهان و ساز اجرا میشود بلکه نوای عزیزی که تمام کائنات را در بر گرفته، به ما عطا کرده، بعد هم گوش دادن به آن را منع کرده؛ همینطور است؟ مگر نمیبینید کلّ طبیعت، هر لحظه و همهجا، به ذکر او مشغول است؟
خانم
قاعده بیست و پنجم: فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد. هر گاه بتوانیم یکی را بدون چشمداشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هر گاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم افتادهایم.
خانم
چون عشق جوهره و هدف اصلی زندگی است. چنانکه مولانا به ما یادآوری کرده، روزی میرسد که عشق به چابکی گریبان همه را میگیرد، حتی گریبان آنهایی را که از او فراریاند، و حتی گریبان کسانی را که از کلمه «رمانتیک» مثل نوعی گناه استفاده میکنند.