مرگ چیزی نیست، درد کشیدن سخت است.
بریده هایی از کتاب "خانواده تیبو (4 جلدی)"
عطیه
من یقین دارم که اغلب جنگها میان ملتها معلول دسیسهها و جاهطلبیهای چند وزیر است که فقط به منظور حفظ قدرت خود و کسب محبوبیت بیشتر از این وسایل تبهکارانه استفاده میکنند.
عطیه
تاریخ را دوباره بخوانید… در پشت همه تغییرات بزرگ اجتماعی، همیشه نوعی اعتقاد مذهبی به امر مهمل وجود داشته است. هوش فقط به بیعملی منجر میشود. ولی ایمان نیرویی به انسان میبخشد که بتواند خیز بردارد و عمل کند و سماجتی میبخشد که بتواند دوام بیاورد.
عطیه
من نمیتوانم خشونت را بپذیرم، حتی برای دفع خشونت!
عطیه
یکی از بزرگترین روزهای زندگیم روزی بود که فهمیدم آنچه در من به نظر دیگران ناپسند و خطرناک میآید اتفاقا بهترین و اصیلترین خصوصیات من است!
عطیه
هر موجودی در مبارزه زندگی تنهاست، همانطور که در روز مقرر، هنگام مرگ تنهاست.
عطیه
آیا میدانی در سرمایهداری چه چیز بیشتر باعث طغیان من میشود؟ اینکه کارگر را از هر آنچه مایه انسان بودن اوست محروم میکند. با ایجاد واحدهای متراکم صنعتی، کارگر را از زادبودمش، از خانوادهاش، از همه خصوصیتهای انسانی زندگیش جدا میکند. او را بیریشه کرده است. همه شادیهای والایی را که کار برای پیشهور فراهم میآورد از او گرفته است. او را به صورت جانور تولیدکننده در لانه موریانه کارخانه درآورده است!
عطیه
انقلابی که با بیدادگری، با دروغ، با قساوت صورت بگیرد برای انسانها پیروزی دروغین است. چنین انقلابی نطفه فساد را در خودش دارد. آنچه با چنین وسایلی به دست میآورد پایدار نمیماند. و خود این انقلاب هم دیر یا زود محکوم به فناست… خشونت سلاح ستمگر است! هرگز آزادی حقیقی برای ملتها نمیآورد. فقط باعث پیروزی ستم تازهای میشود.
عطیه
«انقلاب» را نباید با «شورش» اشتباه کرد. «انقلاب» را نباید با «موقعیت انقلابی» اشتباه کرد… هر موقعیت انقلابی لزوما به انقلاب منجر نمیشود، حتی اگر به شورش منجر شود.
عطیه
کشیش تایید کرد: «و چطور ممکن است جز این باشد؟ باید وضع زندگی بشر را هم در نظر بگیریم. دین یگانه عامل جبران کننده همه چیزهای پستی است که انسان در غرایز خود حس میکند. دین یگانه مایه حیثیت بشر است. و نیز یگانه مایه تسلی رنجها و یگانه منبع خرسندی اوست.» آنتوان با لحن طعنهآمیزی گفت: «این نکته کاملا درست است. کسانی که برای حقیقت ارزشی بیشتر از آسایش خودشان قایل باشند بسیار نادرند! و دین حد اعلای آسایش فکری است! ولی آقای آبه، چه خوشتان بیاید و چه نیاید، به هر حال کسانی هم هستند که شوق فهمیدن بیشتر از شوق ایمان آوردن به ذهنشان حاکم است.»