بریده هایی از کتاب "کرگدن"

خدیجه

شخصیت‌ها به هنگام بالا رفتن پرده بی‌حرکت دور میز سمت راست ایستاده‌اند؛ رئیس دست و انگشت سبابه‌اش را به‌طرف روزنامه دراز کرده است. دودار دستش را به‌طرف بوتار دراز کرده است. انگار به او می‌گوید: «ملاحظه می‌کنید که!» بوتار دست در جیب روپوش دارد و لبخندی ناباورانه بر لب‌هاانگار می‌گوید: «سر من یکی رو نمی‌تونن کلاه بگذارن.» دزی اوراق ماشین‌شده در دست، حالتی دارد که با نگاه دودار را تأیید می‌کند. پس از چند لحظهٔ کوتاه، بوتار شروع می‌کند.

خدیجه

بوتار آموزگار بازنشسته، با حالتی مغرور، سبیلی کوچک و سفید؛ شصت سالی دارد. اما سرزنده است. (او همه‌چیز را می‌داند، همه‌چیز را می‌فهمد.) کلاه بِره بر سر دارد؛ روپوش کار بلند خاکستری پوشیده، روی بینی گنده‌اش عینک دارد و مدادی پشت گوش؛ او هم آستین‌پوش‌هایی از دبیت دارد.

خدیجه

دودار سی‌وپنج‌ساله، کت‌وشلوار خاکستری؛ آستین‌پوش دبیت سیاه به دست کرده تا از آستین‌های کتش محافظت کند. می‌تواند عینک به چشم داشته باشد. نسبتاً بلندقد است، کارمندی است که در آینده می‌تواند در زمرهٔ «مقامات» در آید. اگر رئیسْ معاونِ مدیر شود، اوست که جایش را خواهد گرفت. بوتار او را دوست ندارد.

خدیجه

پرده که بالا می‌رود، شخصیت‌ها چند ثانیه، در همان وضعیتی که اولین جمله گفته خواهد شد، بی‌حرکت می‌مانند، به‌طوری که «یک تابلوی زنده» جلوه کند. در آغاز پردهٔ یک نیز وضعیت همین‌طور بوده است. رئیس قسمت پنجاه سالی دارد و لباسی مرتب پوشیده: کت‌وشلوار سرمه‌ای، نشان لژیون دونور، یقهٔ آهار حاضری، کراوات سیاه، سبیل کلفت خرمایی. نامش پاپیون است.

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.