حتی وقتی گربهها در آثار امپرسیونیستهایی چون بونار و رنوار به شکلی مثبتتر و مهربانتر تصویر میشوند، از آنجا که مستعد القای شهوت و کامخواهیاند، به نظر میرسد همچنان نقش نمادینی دارند که تا اندازهای وهمانگیز است. به همین دلیل است که گربهها در تصاویر زنان و دختران جوان بهکرات ظاهر میشوند، اما حضورشان در تجسم مردان نسبتاً نادر است. بهویژه به نظر میرسد کارهای رنوار بر وجود پیوندی آشکار میان موهای صاف و براق گربه و تن لطیف دختران زیبای دمبختی دلالت میکنند، که رنوار عاشق به تصویر کشیدنشان است.
بریده هایی از کتاب "پرتره ها و اشخاص"
خدیجه
گربه در فعالیتهایش برای شکار اغلب بیرحم جلوه میکند و در بیشتر هنرها، مثلاً در ادبیات و در تاریخ، (مخصوصاً اگر سیاه باشد) همدست جادوگران است. این را مثلاً در برخی از گراورهای گویا در مورد دیوانگی یا گردهمایی جادوگران میبینیم. گربهٔ سیاهی که با پشت قوسداده، درحالیکه گویی زیرلب میغرد، نزدیک پاهای المپیا ی بدنام و بحثآفرین مانه نشان داده شده است نیز میتواند القاگر بهرهمندی المپیا از قدرتهای نامشروع باشد. به همین ترتیب، در پرترهٔ فوقالعاده غریب گویا از پسربچهای که در حضور سه گربهٔ کمینکرده در پسزمینه، با بند در حال کنترل یک زاغچه است، گربه نماد خطر شرارت انسانی است که معصومیت را تهدید میکند. چشمهای درشت گربهها که گویی از میان تاریکی به پرنده خیره شده و منتظر آغاز حملهاند، بهنوعی بر تهدید پیشِ رو گواهی میدهند.
خدیجه
ربهها دیگر گونهٔ شناختهشدهٔ حیوانات اهلی مونساند، پس اجازه دهید با کلامی دربارهٔ آنها آغاز کنم. طبیعتاً گربهها در هنر فرهنگها و دورههای زمانی مختلف نقش مهمی بازی کردهاند (مثلاً خدا ـ گربهٔ مصریای مثل باستِت را در نظر بگیرید یا گربههای موجود در نقاشیها و باسمههای چوبی معروف ژاپنی). در مصر باستان حتی مومیاییهایی از گربهها وجود داشته است. بااینحال، در بیشتر نمونههای تاریخ هنر، گربهها در نقش نوعی نماد ظاهر شدهاند نه افراد متمایز. مثلاً در نقاشی ژانری هلندی از زندگی روزمره اغلب شاهد گربهای هستیم که به ماهی یا گوشتِ روی میز خیره شده یا حتی نقشهای برای دزدیدن مقداری از آن در سر دارد. در این مورد مثل هر جای دیگر ارزش نمادین گربه کاملاً منفی و نشاندهندهٔ حرص و پیگیری موذیانهٔ خوددوستی است.