پرسید: – زندگی چند قسم است؟ گفت: – سه قسم! کودکی و پیری! پرسید: – پس جوانی چه؟ گفت: – فدای حسین… حسینجان! کربلا نبودم تا یاریات کنم، اما هرکس که تو را شناخت، جانش را فدای مهدی فاطمه(عج) میکند…
بریده هایی از کتاب "امام من"
مهجور
جمکران یک مکان نیست، یک مسجد نیست، یک گنبد و گلدسته نیست، یک زمین وسیع نیست، یک دو رکعت نماز نیست. جمکران محل تبلور یک اندیشه است. در مسجد مقدس جمکران از توحید تا ظهور را میتوانی در پیدایش و بودنش دریابی. جمکران یک نماد است از اندیشهی شیعه. یک امید به امامی که دست تو را میگیرد
مهجور
به قول امام باقر(ع): – اصلا مگر دین چیزی غیر از محبت (بخوانید عشق) است؟
مهجور
برای من سخت است که همه را ببینم و تو را نبینم!
مهجور
هزاران ابزار و بهانه تو را از امامت دور میکنند؛ تو اما عمر کوتاهی داری، شاید هفتادسال… پی حرف شهوترانهای مجازی وکمسوادهای درسخوانده بروی، زندگیات را بر باد دادهای.
مهجور
مردی از قم، مردم را به حق فرا میخواند، گروهی چون پارههای آهن همراه او جمع میشوند که بادهای تند آنان را منحرف نمیکند. از نبرد خسته نمیشوند و نمیترسند و عاقبت از آنِ پرهیزکاران است… امام کاظم(ع) این را فرمودند
مهجور
باید اثبات کنیم ایستادن را، ایمانمان را، نترسیدن را، نامردی نکردن را… باید اثبات کنیم که خستهایم از وضعیت موجود، از نبود امام، از ظلمها و بیعدالتیها… خدا یازدهبار قدم پیش گذاشت و مردم نامردی کردند. این بار نوبت ماست… باید اثبات کنیم که مهدی فاطمه(عج) را میخواهیم… بیشتر از خودمان… فراتر از دنیایمان…
مهجور
امام برای من نه یک اسم است، نه یک حس امام برای من اصالت زندگی است اول و آخر و اصل و فرع و بود و نبود همهی زندگیم است. آقا جان! من برای شما که هستم؟! یک فدایی میپذیری مرا؟ دوستت دارم عزیز