فکر میکردم چقدر خوشبختند زنهایی که توی کشوری زندگی میکنند که راحت میتوانند حجاب داشته باشند. ولی وقتی به ایران آمدم و دیدم بعضیها همین حجابی را که من برایش اینقدر جنگیدم رعایت نمیکنند دلم خیلی شکست.
بریده هایی از کتاب "تولد در توکیو"
مهجور
با اینکه از قرآن چیزی نمیفهمیدم و معنایش را متوجه نمیشدم همین صوت تنها برایم عین لالایی بود. آرامم میکرد. هروقت به فکر خودکشی میافتادم کافی بود هندزفری را فرو کنم توی گوشم و قرآن را پلی کنم. همان موقع آرامش سرتاپایم را فرامیگرفت.
مهجور
جمله معروفی از حضرت زینب (س) هست که میفرمایند: من چیزی جز زیبایی ندیدم. همیشه برایم سؤال بود که این جمله یعنی چه؟ آن روز روی تل زینبیه فهمیدم منظور حضرت چه بوده. ما توی تشهد هر نماز شهادت میدهیم که: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله. بالاترین و بهترین صفت هر انسانی عبد بودن است و اباعبدالله در کربلا بالاترین و بهترین روش بندگی و عبد بودن را به جهانیان نشان داد. چه چیزی زیباتر از اینکه یکی از بندگان خدا، بندگی را به حد اعلای خود برساند و از همه چیزش در راه خدا بگذرد؟
مهجور
هر روز به اهلبیت (ع) سلام میدادم. میدانستم جواب سلام واجب است و معصوم به انجام دادن واجباتش مقید است. میدانستم وقتی سلام میدهم اهلبیت جوابم را میدهند
مهجور
وقتی مسلمان شدم فهمیدم که من فقط باید دنبال نگاه یک نفر باشم و او خداست.