فرش مظهر صبوری ماست؛ صبوری ملتی که هرگز تسلیم نمیشود، و هرگر به بد، رضا نمیدهد. فرش، فقط زیبایی نیست، فلسفهی مقاومتِ خاموش و چند هزار سالهی یک ملت است_ همراه با زمزمهیی ملایم، که خاموشی را تعریف میکند
بریده هایی از کتاب "یک عاشقانه آرام"
غزل
پناه بر خدا! آیا به خاطر آنکه یک روز، آب دریا ها تمام میشود، امروز، حق است که از راندنِ بر دریاها صرفنظر کنیم؟
غزل
دور شدن از خویشتنِ خویش. این مصیبت است؛ و مصیبت بزرگتر این است که قبول نکنیم با شتاب، سرگرم و گرفتار دورشدن از خویشتنیم.
غزل
زندگی را با چیزهای بسیار ساده، پُر باید کرد. سادهها، سطحی نیستند.
غزل
عشق، عکس یادگاری نیست. عشق، گرانبها ترین کالا مصرفی جهان است
غزل
جای عشق کجاست؟
در صندوقچهی جادو. جایش محفوظ است.
غزل
دیگر کلام عاشقانه، دلیل عشق نیست،و آواز عاشقانه خواندن، دلیل عاشق بودن….
غزل
از شباهت به تکرار میرسیم؛ از تکرار، به عادت؛ از عادت به بیهودگی؛ از بیهودگی به خستگی و نفرت.
غزل
مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
غزل
هیچ وقت همه چیز درست نمیشود؛ چون توقعات ما بیشتر میشود، و تغییر میکند. هیچ قله ای آخرین قله نیست. رسیدن، غمانگیز است.
“راه، بهتر از منزلگاه است” برویم بیآنکه به رسیدن بیندیشیم؛ اما، واقعاً، برویم.