برای اینکه کسی را تصرّف کنی، اوّل کوچکش کن، اوّل تحقیرش کن، اوّل به او حالی کن که چیزی نیست، اوّل در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطهٔ مثبتی در زندگی او وجود ندارد. وقتی که او خوب باورش آمد که هیچی نیست، وقتی باورش آمد که بیشخصیّت است، وقتی باورش آمد که حقیر است، وقتی باورش آمد که بیبُتّه و بیریشه است، خیلی آسان میشود او را تصرّف کرد.
بریده هایی از کتاب "همرزمان حسین(ع)"
مریم
شما هر مسئلهای که برای ذهنتان مطرح شد اوّل نگاه کنید ببینید آیا این مسئله، مسئلهای است که برای زندگی شما، برنامهٔ شما، خطّمشی شما، آیندهٔ شما تأثیری دارد یا ندارد؟ جهتبخش است یا نیست؟ اگر نیست، رهایش کنید. امروز آن روزی نیست که ما هر مسئلهای را بخواهیم بفهمیم و هر مشکلی را بخواهیم حل کنیم؛ برای خاطر اینکه ما اوّلیترین مشکلاتمان را هم هنوز ندانستهایم. ما هنوز ضروریترین مسائل زندگیمان را نمیدانیم؛ تعارف هم نداریم. هنوز در دست اوّل اعتقادات عالی اسلامی، عامل تحریف وجود دارد و بسیاری از حقایق از نظر ما پوشیده است؛
مریم
شما وقتی که دانستید فلسفهٔ امامت چیست و دانستید که امامان شما تأمینکنندهٔ این فلسفه و این هدف برای اسلام بودند، اوّلاً اعتقادتان به این بزرگوارها محکمتر و روشنبینانهتر میشود، عقیدهٔ شما قرص میشود؛ ثانیاً انسان وقتی که امام را شناخت، میتواند از او پیروی کند. وقتی که انسان دانست راه امام چه بوده، خطّسیرش در زندگی چه بوده، میتواند از او پیروی کند؛ والّا اگر انسان نداند که امام او به کدام راه و کدام جهت میرفته و خطّسیرش چه بوده، چگونه میتواند او را به امامت قبول کند و امام بداند؟ آخر، امام یعنی پیشوا، امام یعنی پیشرو.