بریده هایی از کتاب "دختر مو شرابی"

مریم

مثل شب‌های عاشورا که وسط روضه‌خوانی مداح هیئت، شروع می‌کند با زبان ساده قصه‌های مقتل را زنده می‌کند، شروع می‌کند مانند تابلوی فرشچیان، روضه را در ذهنم نقاشی می‌کند، چشم‌هایم را می‌بندم و قصه‌هایش را تصور می‌کنم و تصورم روی پرده نقش می‌بندد. صدای سم اسب و لشکری از اسب‌ها و نعل‌های تازه که به‌سمت گودی قتلگاه می‌روند و دخترکی که در کنار خیمه‌ای نشسته است و خاک بر سرش می‌پاشد و زنی که بر بلندی ایستاده است و بر سرش می‌زند. همهٔ پرده می‌شود گردوغبار سم ستوران و تا غبارها بخوابد دود آتش است که از خیمه‌ها به آسمان می‌رود و کودکانی که با پاهای برهنه هرکدام سویی در بیابان فرار می‌کنند و مردانی جنگی که پی‌کودکان می‌دوند!

مریم

فقرهٔ شعبون با فقرهٔ طیب، زمین تا آسمون فرق داشت داداش! شعبون، دودی بود که چشم رو می‌سوزند و طیب، آتیشی بود که وجودت رو گرم می‌کرد. شعبون، چشمش پی ناموس مردم بود و طیب، چشمی رو که پی ناموس می‌افتاد، کور می‌کرد. شعبون زیر لنگت می‌زد تا هفت بار ملق بخوری و نقش زمین بشی، طیب می‌دید زمین خوردی دستت رو می‌گرفت و بلندت می‌کرد. شعبون، نمک روی زخم بود و طیب، مرهم و دوای زخم. شعبون، آخر لمپن‌ها بود و جاهل‌ها، طیب، آخر بامرام‌ها و باغیرت‌ها! بخوام در یک کلام بگم؛ شعبون لات بود و طیب لوتی!

مریم

بروید سَردَر ارگ شاهی بنویسید «طویلهٔ همایونی» که هم تکلیف ما مشخص شود و هم آخوندهای دُم‌اززیرقبادرآورده. اسممان شاه ایران است، ولی افسار اندرونی ما افتاده‌است دست شیخی یک‌لاقبا که از گوشهٔ حجره‌اش در سامرا، برای اندورنی ما تعیین تکلیف کند.

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.