شاید واقعیت نداشته باشد، ولی حقیقت دارد!
بریده هایی از کتاب "دختر مو شرابی"
خانم
ایها الناس، حرف اول و آخر من با شما جماعت این است: اگر در مقابل زیادهخواهی اجنبی کوتاه بیایید، تا آخرین حد خفت و خواری باید بروید
خانم
«خون است که مرد را از نامرد جدا میکند و ظالم را از مظلوم. خون مظلوم آتش در نیستان است! فغانش که بلند شود دلهای خواب را هم نهیب میزند.»
خانم
اینقدر مملکت بیقانون شده است؟! دنیا قانون دارد. اگر از دیوار سفارتشان بالا رفتیم، از دیوار سفارتمان بالا میروند. سفارتخانه هر کشور حکم خاک آن کشور را دارد. وارد سفارتخانهٔ روس شویم، یعنی وارد خاکش شدیم، یعنی اعلان جنگ! پیرمردی قدخمیده با عصا به سر و کمرش زد. – زن و بچهمان هم جزو اموال روس است که این بیناموسها در را بشکنند و به غنیمت ببرند؟ فیالحال چند ولایت این مملکت در اشغال قوای روس است. این اعلان جنگ نیست؟! بعد تو برای اشغال یک سفارت برافروختهای؟ گلستان قجر، برزخ بود برای این ملک و ترکمانچایش زبانهٔ آتش دوزخ
خانم
شاید واقعیت نداشته باشد، ولی حقیقت دارد!
خانم
قلیانخانهای خود یکی یکی از قلیانها را در پیشگاه دکانش میشکست و شاگردش با تعجب نظارهاش میکرد. – مشتی چه میکنی؟ بدبخت میشویم! نانمان آجر شد! – مگر فتوای میرزای شیرزای را نشنیدهای؟ آنقدر وقیح نشدهام که بر روی حضرت صاحب شمشیر بکشم.
خانم
مملکتداری بسی سخت است و دشوار.
خانم
در مقابل گردنکش، گردنکش باش. گردن کج کنی، گردنت را خواهد زد
مریم
پرنده باید خودش بخواهد که بپرد. بال پریدن را که خدا داده. ارادهاش را هم داده! مشکل آنجاست که پرندههای بسیاری گرفتار زمین شدهاند! میترسند اگر پرواز کنند، همین چند دانه گندم پیش پایشان را از دست بدهند. بیخبر از آنکه خیلی از آن گندمها طعمه بوده است که به دام بیفتند و زمینی شوند. آنها که توانستند دل بکنند و در دام نیفتند، پرکشیدند و آسمانی شدند!
مریم
گنبد حرم امامرضا (ع) چشمنوازترین چشمانداز آسمان آبی پیش رویت بود. خورشید از روی زمین عجب نوری به آسمان میتاباند از آنجا. این قطعه از زمین حق دارد فخر بفروشد به آسمان که نور خورشیدش قوت بینایی است!