تقدیر، ماجرای شگفتی است. وقتی که همهچیز را آنطور مییابی که میخواهی، ناگهان دستی از غیب، همهچیز را به هم میریزد و تو را به این یقین میرساند که کارهای نیستی.
بریده هایی از کتاب "روزنه هایی از عالم غیب"
خانم
یکی از موثّقین فرمود: ده ساله بودم که روسها به مشهد هجوم آوردند. پدرم از این موضوع بسیار ناراحت بود و آن را با فقیه بزرگوار و باتقوا، مرحوم آقای سیّد علی سیستانی در میان گذاشت. ایشان فرمودند: نگران نباش، زیرا صبح امروز در حال سجده حضرت زهرا علیهالسلام را مشاهده کردم که به من فرمودند: روسها تا سه روز دیگر از مشهد خارج میشوند؛ و همینطور هم شد.