سوم، رویکردی فرهنگی وجود دارد که طرفدار اشکال هویت غیرقومی است. پیروان رویکرد فرهنگی، تعریف نژادی از چینیبودگی و برتری قومیت هان را مردود دانسته و درعوض بر ویژگیهای فرهنگی که بهنظر آنها ویژهٔ چین است تمرکز میکنند. با اینحال حتی در اینجا وحدت فرهنگ چینی ناشی از یک رویکرد فرهنگی مشکوک است.
بریده هایی از کتاب "تاریخ تفکر سیاسی چین"
خدیجه
برای پیروان این دیدگاه، تبدیل شدن به چین مستلزم داشتن یا دستکم مرتبط بودن با یک منطقهٔ جغرافیایی خاص است که در دورهٔ چو شرقی (۲۲۱–۷۷۰ پیش از میلاد)، معمولاً بهعنوان دشت مرکزی ـ حوضهٔ رودخانهٔ زرد ـ شناخته میشود، اگرچه موقعیت جلگهٔ مرکزی خود ابهام مکانی دارد. رویکرد قومی موقعیتی را نشان میدهد که چینیبودگی را تاحد زیادی با نژاد و خون برابر میکند. پیروان رویکرد قومی اغلب استدلال میکنند که هویت قومی چینی هان، چین را تعریف میکند. با اینحال زمینههای علمی نوظهور مطالعات انتقادی هان ما را از برابری سادهانگارانهٔ هان و چینیبودگی برحذر میدارد. یعنی «هان»، این گروه قومی اصلی در چین، ممکن است بزرگترین مقولهٔ هویت جمعی در جهان باشد، اما مملو از عدم اطمینان و عدم انسجام است.
خدیجه
درحالیکه مفهوم «شکوفایی مرکزی» آکنده از معانی سلسلهمراتبی بود، این پرسش همچنان باقی است که چه چیزی «شکوفایی مرکزی» را تشکیل میدهد. پاسخهای ارائهشده به این پرسش، از زمانهای قدیم تا به امروز چنان پیچیده است که مجال شرح کلیات آن هم در اینجا وجود ندارد. بدون شرح این پاسخها، اجازه دهید به سه منبع اصلی اشاره کنم که بازیگران صحنهٔ سیاست از آن استفاده کردهاند: مکانی، قومی و فرهنگی. طرفداران رویکرد مکانی چنین استدلال میکنند که یک منطقهٔ مکانی خاص، چین را تعریف میکند. اصطلاح سنتی ژونگگو، که گاهی اوقات به خود چینیبودگی و همچنین حکمرانی چینی اشاره دارد، بیانگر یک تعریف مکانی است، بهویژه وقتی با اصطلاح وایگو(دولتهای خارجی) در چالش قرار میگیرد.