مجله پاریس ریویو ابتدا به تدریج و سپس به صورت کلی امتیاز بازنشر مصاحبههایش را به مجلههای رسمی کنگره اعطا کرد. استدلال مشخص بود: کنگره میتوانست آنچه را دوست داشت بردارد و بعد مبلغی را که به نظرش منصفانه بود به مجله بپردازد. این مبلغ برای یک مجله نوپا اندکی بالا بود و البته مجله در شهرهایی علاوه بر نیویورک، لندن و پاریس که به صورت رسمی در آنها توزیع میشد، محبوبیت بینالمللی خوبی به دست آورد.
بریده هایی از کتاب "خبر چین ها"
خدیجه
شراکت میان پاریس ریویو و کنگره آزادی فرهنگی سازمان سیا با تبادل تبلیغات و چاپ دوباره مصاحبههای نویسندههای معروف پاریس ریویو در مجلههای رسمی سازمان سیا شکل میگرفت.
بخشی از تحسین اولیه پاریس ریویو از سوی کارمندانی در حلقه سازمان سیا بود که البته به منزله تحسین منتقدان آزاد و مستقل جلوه داده میشد. این مسئله خارج از کنترل مستقیم مجله بود اما در هر حال آنها را به بهرهبرداران منفعل پروپاگاندای سیا تبدیل میکرد. محبوبیت مجله در ظاهر نتیجه چیزی مانند شبکهسازی و بازاریابی به نظر میرسید. اما هنگامی که غبار نامههای آرشیوی را پاک میکنید سردبیران در نقشی قرار میگیرند که از همان ابتدا مرزهای میان نقد، ژورنالیسم و نیازهای یک دولت، یا بهتراست بگوییم مرزهای میان زیباییشناسی و پیشنیازهای سیاسی جنگ سرد، را جابجا میکنند. چیزی که خیلیها، از جمله خود سازمان سیا، به سادگی آن را پروپاگاندا مینامیدند.
خدیجه
این کتاب براساس بیشترین تعداد ممکن اسناد دست اول نوشته شده است که بسیاری از آنها نامه بودهاند و ساختار آن ممکن است بیشتر شبیه «هزار و یک شب» باشد تا زندگینامه خطی سه دوست که مجلهای مشترک را پایهگذاری کردهاند، چون کتابی که اکنون در دست دارید بیوگرافی واقعی یک ایده است که یکی از منتقدان آن را به سرخک تشبیه کرده است. این ایده با مردان خوشنیتی آغاز شد که با چشمک زدن و تبادل صورتحساب توافق کردند ایدئولوژی ضدکمونیستی را از طریق مدیریت مخفی توسعه دهند. اما ایده با سیستمی توتالیتر و استبدادی به پایان میرسد که در آن ماموران مخفی در رسانهها جاسوسی کرده و آزادی بیان و آزادی رسانه را نقض میکنند. همانگونه که هیومز هشدار داده بود این تحول غیرقابل اجتناب بود و بدیهی بودن آن را میتوانستید در اسناد بنیانگذاری ایالات متحده درک ببینید و درک کنید.