«ساده است زندگی مطابق نظر دنیا، ساده است در انزوا زندگی کردن مطابق میل شخصی، ولی مرد بزرگ کسی است که در میانهٔ جمع، قادر است از استقلال و تنهاییاش لذت ببرد.» من قادر نیستم!
بریده هایی از کتاب "جزء از کل (نفیس)"
حامد
جوانتر از آن بودم که از پیری بمیرم و پیرتر از آنکه جزء آمار مرگومیر نوزادان به حساب بیایم. این وسط گیر کرده بودم، در دورهٔ وحشتناکی از زمان که آدمها چارهای ندارند جز نفس کشیدن.
حامد
منظورمان از سلامتی دورهای است که زوال پیوستهٔ جسممان برایمان قابل ادراک نیست.
حامد
پرندگانی را دیدم که فکر میکردند انسان به عنوان یک کلهتوالت چهقدر تکان میخورد…
حامد
بعضی آدمها چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ جسمی متنفرند از اینکه سوژهٔ ترحم باشند. بقیه، از جمله خودم، میتوانند حریصانه جذبش کنند، بیشتر به این دلیل که اینقدر به حال خودشان دل سوزاندهاند که بهنظرشان طبیعی میآید بقیه هم بهشان ملحق شوند.
حامد
کلید سعادت در پایین نگه داشتن سطح توقعات است
حامد
طنین صدای برخورد قاشق و چنگال با بشقاب در یک خانهٔ خالی یکی از پنج صدای افسردهکنندهٔ همهٔ دورانهاست.
حامد
ناشناس بودن تضمینی برای راستگوییست (به قول اسکار وایلد، «یک نقاب به دست هر کسی بده و حقیقت را بشنو.»)
حامد
تن به بازی زندگی بده و سعی نکن از قانونهاش سر دربیاری. زندگی رو قضاوت نکن، فکر انتقام نباش، یادت باشه آدمهای روزهدار زنده میمونن ولی آدمهای گرسنه میمیرن، موقعی که خیالاتت فرو میریزن بخند، و از همه مهمتر، همیشه قدر لحظهلحظهٔ این اقامت مضحکت رو تو این جهنم بدون.»
حامد
وقت آزاد زیاد دارم. وقت آزاد باعث میشود آدمها فکر کنند، تفکر باعث میشود مردم به شکل بیمارگونهای متوجه خود شوند و در صورتی که بینقص و بیچونوچرا نباشی، این در خود فرو رفتن منجر به افسردگی میشود. برای همین است که افسردگی دومین بیماری شایع جهان است، بعد از خستگی چشمِ ناشی از تماشای سایتهای مستهجن اینترنتی.