من نمیتونستم این کارا رو بکنم. این کارا امید میخواد. روحیه میخواد. این کارا مال کسیه که میخواد ادامه بده، نه یکی مثه من. توی چند روزی که اونجا بودم، میدون شلوغ و شلوغتر شد. بیماری تازه داشت خودش رو نشان میداد و ضعیفترا رو میکشت. بیماری کثیفی که بهخاطر پولدارشدن یه عده، یقهٔ مایی رو گرفته بود که خیلی وقت بود داشتیم فراتر از ظرفیتمون تحمل میکردیم.
بریده هایی از کتاب "زلزله ده ریشتری"
خدیجه
من ماتومبهوت مونده بودم. برای مدتی، از ضلع جنوبی مرتب با بلندگو گفتن: “از اینجا برین وگرنه با شما برخورد فیزیکی میکنیم”. خیلیا مثه من ماتومبهوت شدن. اغلب مبارزان هستهٔ اولیه اونجا بودن. ماتومبهوت. بعد یه عده با لباسای سیاه از همون محدوده به ما حمله کردن. شهرداری و باقی سیستم، اشتباهات زیادی کرده بودن، اما این یکی شد آخرین اشتباهشون.
خدیجه
قبلتر، از بدبخت بیچارههایی مثه خودم از این حرفا شنیده بودم، اما باورم نشده بود. اما این بار فرق داشت. واقعاً انگار نمیدونستن درد مردم چیه؟ از اون عجیبتر ما بودیم که انتظار داشتیم این سیستم بیخبر از مردم، مشکلات ما رو حل کنه. مشکلاتی که اگه تموم تلاششون رو میکردن، شاید میتونستن درد ناشی از یکی از اونا رو برای چند ساعت کم کنن. در عوض، میخواستن با زور با ما رفتار کنن.
خدیجه
کمکم ماشینای پلیس دوروبرمون زیاد شدن. البته هیچ کاری به ما نداشتند. من اونقدر حالم بد بود که نمیدونستم چند روزه اونجام یا آخرین بار کی غذا خوردم. فقط مثه خیلیای دیگه نشسته بودم یه گوشه. دو تا مأمور در چند قدمی من ایستاده بودن و داشتن حرف میزدن. میگفتن که شهرداری بهخاطر سد معبر از تجمع ما شاکیه و چون خودش توان جمعآوری ما رو نداره، از وزارت کشور کمک خواسته و اونام نیروی پلیس رو فرستادن. اونام داشتند فحش میدادن و میگفتن توقع دارن ما با اینا چیکار کنیم؟ دومی به اولی گفت: “من از دیروز تا حالا خودم چند بار با اینا گریه کردم. میخوان چیکارشون کنیم دقیقاً؟”
خدیجه
من نمیتونستم این کارا رو بکنم. این کارا امید میخواد. روحیه میخواد. این کارا مال کسیه که میخواد ادامه بده، نه یکی مثه من. توی چند روزی که اونجا بودم، میدون شلوغ و شلوغتر شد. بیماری تازه داشت خودش رو نشان میداد و ضعیفترا رو میکشت. بیماری کثیفی که بهخاطر پولدارشدن یه عده، یقهٔ مایی رو گرفته بود که خیلی وقت بود داشتیم فراتر از ظرفیتمون تحمل میکردیم. از طرف دیگه، شهردار مصاحبه کرد و گفت که قبول داره مشکلاتی در واگذاری کفنودفن قربانیا وجود داشته و بابتش هم عذرخواهی میکنه، اما استعفا نمیده. نمیدونم شایدم مقصر نبود. هیچوقت فرصت نکرد از خودش دفاع کنه.