maryam.khoshnejat69

و تکون الجبال کالعهن المنفوش. در نگاهت چه داری عمه که این‌همه صلابت از آن می‌ریزد؟ صولت حیدری و عطوفت فاطمه در نگاهت موج می‌زند. بااین‌همه، آن غم و دریغ را نمی‌توانی از نگاه چون منی پنهان سازی که قدم‌به‌قدم و نفس‌به‌نفس کنارت آمده‌ام. هرچه از غروب می‌گذرد، شانه‌هایت گویا بیشتر خم می‌شوند. تو چه می‌دانی، زینب؟ چه دیده‌ای که من ندیده‌ام؟ یوم یکون الناس کالفراش المبثوث…