مریم

خیابان آن‌طور که توقعش را داشتم شلوغ نبود. اما همان معدود رهگذران در لباس‌های قدیمی و اندک خودروهای سواری و نقلیهٔ عمومی برایم جالب بودند. همیشه دنیای بیرون را در عکس‌های سیاه‌وسفید، صورتی یا نارنجی دیده بودم و مشاهدهٔ این همه رنگ حسی باورنکردنی داشت. انگار فیلمی باکیفیت را در تلویزیونی عظیم تماشا می‌کردم.