مریم

به خود که آمدم، دیدم مادر سه دختر و همسر مردی شده‌ام که اهل علم و عبادت بود. او چیزی کم نداشت، اهل فکر و ذکر و درس و تقوا بود و از همه مهم‌تر، من را دوست می‌داشت و در محبت کردن کم نمی‌گذاشت. دیگر چه می‌خواستم؟! مهر و محبت مردی که آرزوی دلش نجف بود. محبت خوب است؛ اما تا آدمش که باشد. زمانی دلی تو را دوست دارد که قد خواسته‌هایش به‌اندازهٔ همین دنیاست و زمانی قلبی دوست‌دار توست که زلال و آسمانی شده است. برای من مبدأ عشق و منشأ تراوش آن مهم بود. هرکسی را به دل راه نداده بودم