محسن

در فرودگاه کابل هیچکس نگران نوجوانی نیست که ظاهر کودکی عاقل را دارد و زواک بدون مشکل و با گذرنامه ی کاملا نوی خود از کنترل های امنیتی عبور می کند. در تنها سالن کثیف ترمینال، همراه دیگر مسافران و نزدیک فرش های فرسوده ای منتظر می ماند که صدها مسلمان ذکرگویان پیشانیشان را روی آن ها قرار می دهند. زواک خودش نماز نمی خواند. در واقع کاملا مطمئن نیست که به خدا باور دارد یا نه. نبرد او جای دیگری است.