خدیجه

علی تا آنجایی که جا داشت خوشحال شد. گفت: «بارک‌الله. کار تموم شد، یه شیرینی پیش من داری. یه شیرینی درست‌وحسابی. بگو ببینم چی شد حالا؟»
طرف خریت کرده و با هواپیما اومده ترکیه. با اطلاعات ورودی پلیس گذرنامه پیداش کردم.