ولید از حرکت بازماند؛ به عظمت حسینبنعلی و حقارت خود ایمان داشت.
مروان دوباره جرئت سخنگفتن پیدا کرد: «چرا گردنش را نزدی و کار را تمام نکردی؟.»
ولید تمام خشم فروخوردهاش را یکباره بر سر مروان ریخت:
-این دیگر چه مشورتی است مروان؟ میخواهی دین و دنیای مرا خراب کنی؟ به خداوندی خدا سوگند، فرمانروایی تمام دنیا را به قیمت خون حسین نمیخواهم. ای مروان، به خدا سوگند، گمان نمیکنم بتوان با دستی آغشته به خون پسر پیغمبر به دیدار خدا رفت و سبکبال بود. خداوند به قاتل حسین نگاه نخواهد کرد، پاکش نخواهد کرد و او را به عذابی دهشتناک گرفتار خواهد کرد.
خدیجه
15
دی