مروان چون گرگی که بوی طعمه به مشامش رسیده باشد، از سوراخ خود بیرون خزید و رو به ولید گفت: «ای امیر، بهانهاش را نپذیر. اگر بیعت نمیکند، گردنش را بزن.»
گرهی در ابروان حسین (ع) افتاد و لرزه بر زانوان مروان.
-وای بر تو ای ناپاک، بزرگتر از دهانت سخن میگویی و دونمایگیات را جار میزنی.
خدیجه
15
دی