خدیجه

در سوسوی نور چراغ، سکوت برقرار بود. این صدای قارقار به مامان برخورد نکرده بود. او حالا غرق در شمارش نعلبکی‌هایش شده بود. با این فکر که یک‌بار دیگر هم شمارش خواهد کرد، لبم را گزیدم. تازگی‌ها وقتی از دارایی‌هایش فهرست می‌گرفت، ساعت‌های بسیاری طول می‌کشید و چندباره آن را انجام می‌داد.