خدیجه

چنان‌که گفتی افکارش را دنبال کنان گفت: بله ما همه و خاصه شما زن‌ها، باید کشاکش زشت و بی‌معنای زندگی را باور نمی‌کند و نمی‌پذیرد. خیلی مانده بود که تو از دریای دیوانگی‌ها و بازی‌های کودکانه‌ی زندگی که من درگیری‌ات با آن‌ها را تحسین می‌کردم بیرون آیی. این است که آسوده‌ات گذاشته‌ام تا همه چیز را خود بیازمایی و بحران شور شبابت بگذارد و احساس می‌کردم که حق ندارم در تنگنایت بفشارم، گر چه برای من این جوانی‌ها مدت‌ها بود سپری شده بود.