خدیجه

تا برگشتنِ پدر خودش پابه‌پای ماجد که دستیار پدر بود مسئولیت داروخانه را به عهده گرفت تا جای پدر خالی نماند. آن روزها گاهی روپوش سفید ماجد را می‌پوشیدم و به مادر کمک می‌کردم. البته همه می‌دانستند که من در آینده برخلاف ماجد نه وردست یک داروفروش، بلکه همان‌طور که پدرم می‌خواست در یک رشتهٔ علمی آدم حسابی خواهم شد.