خدیجه

نور تمامِ زمین چمن را درخشان کرد؛ روی سطلِ سبز بچه افتاد، با آن خطوط طلاییِ دورش، و روی گل مینایی که در نزدیکی آن به‌شدت تکان‌تکان می‌خورد. چون توفان در ساحل خیلی شدید بود، خودش را به سوی تپه‌ها پرتاب می‌کرد و به شکل تندبادهای ناگهانی، روی پشت خودش می‌جهید. این‌گونه بود که توفان روی شهری که در گودی قرار داشت پخش شد! این‌گونه بود که گویی نورها چشمک می‌زدند و از عصبانیت می‌لرزیدند، نورهای بندر و نورِ پنجره‌های اتاق‌خوابِ خانه‌های بالادست!‌ و در برابرشان امواج تاریک می‌غلتیدند، روی آتلانتیک می‌چرخیدند و ستاره‌ها بر فراز کشتی‌ها با سرعت این‌طرف و آن‌طرف می‌رفتند.