مولانا را یافتم.» (مقالات، ۷۵۶) لیک چندی بعد. دستم با نبشتن نامش میلرزد. انجام شد. توانستم حرف نخست اسمش را بنویسم: م. اگر مینگارم، به خاطر اوست، به خاطر جداییمان: اجباری و الزامی. به خاطر پیوندمان: خوشْ فوارهای که بالا رفت و بالا و در قله شکست. سقوط آزاد، سردرگمی، پراکندگی. میبایست از او جدا میشدم و میرفتم تا او را از خودم، تا او را از خودش رها سازم.
خانم
18
آذر