اما همه اینها یکی یکی به من دل میباختند و ارزششان در نظرم کم میشد. میبینید با چه بدبختی دست به گریبان بودم. فقط یکی از آنها استثناء بود. خوشبختانه آن یکی نامزد داشت و با او زندگی میکرد. من هم توانسته بودم اطمینان این دختر ملوس را جلب کنم و به او بفهمانم که به نامزدش نظری ندارم.
حامد
24
خرداد