حامد

هر وقت احساس می‌کنم کم‌جان و بی‌چاره و بی‌کس شده‌ام، فقط به این خاطر است که به شک دچار می‌شوم؛ اما هر وقت مرا دوست داری هر وقت کنارم هستی، زندگی‌ام سرشار و توجیه‌پذیر است. عزیزم، این منم که باید، تک‌وتنها، در این دو ماهِ طولانی خودم را احیا کنم تا دیگر شک به‌سراغم نیاید. تو باید فقط مرا دوست داشته باشی، خیلی مرا دوست داشته باشی؛ این همهٔ چیزی‌ست که لازم دارم تا خودم را به بزرگی و وسعت و آ‌کندگیِ اقیانوس احساس کنم، به بزرگی تمام جهان؛ این همهٔ چیزی‌ست که لازم دارم تا صورتم آن برق خوشبختی را که خوشت می‌آید، داشته باشد. پیروزی ما اینجاست نه جای دیگر.