«عدالت فقط با انجام جنایت است که می تواند دوباره برقرار شود.»
دکتر ایزاک کوهلر، نماینده ی سابق مجلس ایالتی و سیاستمدار صاحب نام، وارد رستوران شلوغ دُتئاتر در قلب زوریخ شد، رولوری بیرون کشید و بی آنکه قبلش دوستانه سلام و احوالپرسی کرده باشد، شلیک کرد به پروفسور وینتر، عضو انجمن قلم. قتل مقابل چشم ده ها شاهد رخ داد.
قاتل با خونسردی خودش را تحویل پلیس داد و وکیل الاابالی و بی اعتباری چون اشپِت را برای نشان دادن سویه های دیگر قتل و بررسی احتمالات استخدام کرد. آیا ایزاک کوهلر می خواست مفهوم عدالت را به سخره بگیرد؟ عدالت کی و کجا اجرا خواهد شد؟ دورنمات در رمان نوار عدالت سویه های طنزآمیز و شریرانه ای که یک دستگاه حقوقی در دامش می افتد ترسیم کرده است، دوگانه ی همیشگی عدالت و جرم.
«دورنمات هجوی از شرارت های نهفته در مفهوم اجرای عدالت ساخته است. این رمان اوج توانایی اوست. اینجا با نوعی بازی روبه رو هستیم، بازی ای که با شلیک یک تپانچه به مغز مردی محترم شروع می شود.»
پابلیشرز ویکلی
«چه کسی جز دورنمات می توانست چنین شخصیت هایی فراموش نشدنی خلق کند؟ او از سیاست حرف می زند؟ از عدالت یا قلب واقعیت؟ نه، او رمان تمام عیاری می نویسد که فراموشش نمی کنیم.»
اورسلاهگی۔ منتقد ادبی
عدالت
Earn 8 Reward Points92,000 تومان قیمت اصلی 92,000 تومان بود.78,200 تومانقیمت فعلی 78,200 تومان است.
وزن | 200 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | سوم |
سال انتشار | 1399 |
تعداد صفحه | 200 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9786229667118 |
1 عدد در انبار
1 دیدگاه برای عدالت
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
آدم باید خودش رو از اتفاقها دور کنه. کسی که نمیتونه فراموش کنه، خودش رو پرت میکنه جلوی زمان و له میشه، اما من میخوام انتقام بگیرم.
قاضی شغل حساسی داره؛ باید مراقب باشه این نهادِ پرعیبونقص یعنی دستگاه عدالت کار خودش رو انجام بده، یعنی رعایت حداقلیِ قواعد بازی بشری در این دنیا. لازم نیست که قاضی حتماً خودش عادل باشه، مثل پاپ که نباید حتماً معتقد باشه. ولی اگه هرکسی تصمیم بگیره به همت خودش عدالت رو اجرا کنه، خدا میدونه چه کارهای غیرانسانیای اتفاق میافته. این آدم متوجه نمیشه که گاهوبیگاه حقهبازی مفیدتره تا درستکاری، چون جعبهدندهی دنیا هرازگاهی باید روغنکاری بشه.
حقیقت جملهای نیست که بتوان آن را نوشت. حقیقت ورای هر تلاشِ زبانی است، ورای هر شعر و شاعری.
اجرای عدالت فرق دارد با اینکه مجبور باشی زندگیات را در انتظارش سپری کنی.
قتل قتله، مسلماً، اما برای دانشمند، قتل یک پدیدهست که باید مثل همهی پدیدهها مورد تحقیق قرار بگیره. تا الآن تحقیقات محدود بوده به پیدا کردن علل، انگیزهها، ریشهها، تاثیرات محیطی، ولی من الآن باید برم سراغ پیامندها.
من نه قدیسم و نه اهریمن. من، خیلی ساده، یک آدمم که به این نتیجه رسیده که آدم برای زندگی چیزی بیشتر از یک سلول نیاز نداره. برای مردن، از این هم کمتر: یک تختخواب کافیه، بعدش هم یک تابوت.
عدالت البته بهطور عمده پشت صحنه اتفاق میافتد، و پشت صحنه هم صلاحیتهای ظاهراً تعریف و تعیینشده مخدوش میشوند و در هم میروند، نقشها عوض میشوند یا به گونهی دیگری تقسیم میشوند! کسانی با هم گفتوگو میکنند که در برابر افکار عمومی در نقش دشمنان آشتیناپذیر وارد صحنه میشوند، لحن بهکلی تغییر میکند، همهی چیزها هم ثبت و واردِ پروندهها نمیشود، اطلاعات در اختیار دیگران قرار میگیرند یا پنهان میشوند.
قتلِ بدون دلیل به نظرش نه رفتاری خلافِ عرف که خلافِ منطق بود، و رفتارِ خلافِ منطق هم وجود نداشت.
چه کسی مقصر است: کسی که قراردادی را پیشنهاد میکند، یا کسی که آن را قبول میکند؟ کسی که ممنوع میکند، یا کسی که ممنوعیت را زیر پا میگذارد؟ کسی که قوانین را وضع میکند، یا کسی که قانونشکنی میکند؟ کسی که اختیار میدهد، یا کسی که از اختیار استفاده میکند؟
نمایندهی سابق مجلس ایالتی به دوروبر نگاه کرد، رفت بهسمت وسط سالن. کنار میز کوچکی پروفسور وینتر نشسته بود و سرش گرمِ بشقابی پر از گوشت اردک و سیبزمینی و لوبیاسبز بود و گرم یک بطری شراب شامبرتن. کوهلر رولوری بیرون کشید و بیآنکه قبلش دوستانه سلام و احوالپرسی کرده باشد، شلیک کرد به عضو انجمن قلم.
علی –
دورنمات هجوی از شرارتهای نهفته در مفهوم اجرای عدالت ساخته است. این رمان اوج توانایی اوست. اینجا با نوعی بازی روبهرو هستیم، بازیای که با شلیک یک تپانچه به مغز مردی محترم شروع میشود.