انتشارات مرکز منتشر کرد: -از زمان جنگ تا حالا جنون همین طور در تعقیبم بوده، یک بند به مدت بیست و دو سال. معرکه ست. هزار جور سروصدا و قشقرق و هیاهو را روم امتحان کرده. اما من از خودش هم سریعتر هذیان بافته م، روش را کم کرده م. روی «خط پایان» هذیان و جنون همیشه ترتیبش را داده ام و برنده من بوده م. بله! مسخره بازی در می آرم، خودم را به لودگی می زنم، مجبورش می کنم فراموشم کند… رقیب بزرگم موسیقی ست، ته گوشم گیر افتاده و رفته رفته خراب شده… مدام باام در می افتد… شب و روز دست و پا می زند و به خودش می پیچد… برای خودم تنهایی یک دسته کامل سه هزار و پانصد و بیست و هفت پرنده کوچک کوچک دارم که یک لحظه هم آرام نمی گیرد… همه ارگ های دنیا منم. همه چیز از من است، گوشت و روح و نفس… فکرها توی کله ام سکندری می رود و کله پا می شود. بااشان خوب تا نمی کنم. کارم ساختن اوپرای سیل و توفان است… بیست و دو سال است که هرشب می خواهد کلکم را بکند… درست سر ساعت دوازده… اما من هم می دانم چطور از خودم دفاع کنم… با دوازده سمفونی کامل طبل و سنج… دو سیلاب بلبل… برای یک آدم عزب بد سرگرمی ای نیست… انصافا… زندگی دومم است… به کسی چه…
51,000 تومان
مرگ قسطی
Earn 42 Reward Points495,000 تومان قیمت اصلی 495,000 تومان بود.420,750 تومانقیمت فعلی 420,750 تومان است.
نویسنده | |
---|---|
مترجم | |
نوبت چاپ | بیستم |
موضوع | |
ناشر | |
تعداد صفحه | 724 |
سال انتشار | 1399 |
جلد کتاب | زركوب |
قطع کتاب | |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9789643058265 |
1 عدد در انبار
1 دیدگاه برای مرگ قسطی
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
-ها! کثافت! حالا دیگر جلوم وا میایستی! هان؟ جاکش بیسروپا! پررویی میکنی هان! سرِ ما را میخواهی، نه؟ بگو، چرا معطلی، بگو که کشته ما را میخواهی! رذلِ پست!…
اینها را توی صورت من تف کرد و دوباره رفت سراغ آه و ناله
توی زندگی همینکه وضعمان یکخرده بهتر میشد همه فکرمان میرود دنبال کثافتکاری.
پدر من اینجوری بود، همیشه به شکنجههای روحی خیلی بیشتر از شکنجههای بدنی اهمیت داده بود… در نظرش خیلی بیشتر احترام داشتند! اساسیتر بودند!
نفرت واقعی از اعماق میآید، از جوانیای که کارِ مظلومانه بیدفاع تباهش کرده. این نفرتیست که آدم را میکشد. نفرتِ چنان عمیقی که در هر حال ازش چیزی همه جا باقی میماند. مثل شیرهای آنقدر روی زمین پخش میشود که همه چیز را زهرآگین میکند، آنقدر که دیگر چیزی نمیروید غیر از رذالت، میان مردهها، میان آدمها.
بابا خودش لوبیا را پاک میکرد… میگفت که میتوانیم درِ اجاق را باز بگذاریم و خودکشی کنیم. مادرم دیگر حتی جواب اینجور چیزها را هم نمیداد… بابا میگفت اینها همهش تقصیر «فراماسون»هاست… تقصیر دریفوس!… همه جنایتکارهای دیگری که افتادهاند به جان سرنوشت ما!
بهنام مؤمنی –
ترجمه خوب، روایت خوب، کیفیت چاپ خوب، نویسنده عالی. ترکیبی عالی برای دوستداران حضرت سلین.