ویکتور فرانکل در کتاب در جستجوی معنا ماجرای دورهای سخت از زندگیاش را روایت میکند که هدفش تنها بازگو کردن خاطرات و یا بیان رنجهای تحمیلی نبوده است، بلکه بیشتر به جهت تحلیل و بررسی مسائل مربوط به روح افرادی است که تجربه این سختی را داشتهاند. نتایج این تحلیلها موجب دستیابی او به دانش لوگوتراپی یا همان معنادرمانی شده است.
دکتر فرانکل، کتاب انسان در جستوجوی معنی را در دو بخش نوشته است:
بخش اول شامل خاطرات او از زمان حضورش در اردوگاه کار اجباری آشویتس است و بخش دوم آن مربوط به لوگوتراپی یا معنادرمانی که مکتب تخصصی دکتر فرانکل است را برای ما توضیح میدهد.
کتاب انسان در جستجوی معنا، تنها دارای یک هدف و تفکر است که این موضوع باعث شده این کتاب به یکی از مهمترین آثار عصر ما تبدیل شود.
دکتر ویکتور فرانکل باور دارد چیزی که موجب ناامیدی و یاس در انسان میشود، در واقع نتیجه شکست انسان برای یافتن معنا و هدفی برای زندگی و گاهی اوقات نداشتن احساس مسئولیت در زندگی است. او در اردوگاههای کار اجباری در میان تمام رنجهایی که به همراه دیگران کشیده است، برای خود معنایی برای زندگی پیدا کرد و این شروع کشف دانش معنادرمانی بود؛ او با وجود تمام تحقیرها، توانست ارزشهای انسانی خود را حفظ کند و موجودیت خود را به عنوان یک انسان، با ارزشتر از آن بیابد که اجازه دهد به شکلی بیهوده در اردوگاه از دست دهد. لوگوتراپی یا معنا درمانی را دکتر وکتور فرانکل ابداع کرده است. او تابحال بیش از سی کتاب نوشته است. از میان همهی این سی کتاب تنها حدود هشت تا از آنها به انگلیسی و فقط سه عنوان از این هشت کتاب به فارسی ترجمه شدهاند؛ «انسان در جستو جوی معنای غایی»، «معنا درمانی» و «انسان در جستوجوی معنی»؛ آثار ویکتور فرانکل هستند که به فارسی ترجمه شدهاند.
دکتر فرانکل بعد از آنکه هر روز شاهد مرگ زندانیان زیادی بود، به همراه برخی از دوستانش مسئله را بررسی کردند و متوجه شدند، چیزی که بهمرور زمان، زندانیان را از پا در میآورد، بیماری و کمبود غذا نیست، بلکه ناامیدی شدن آنها از زندگی بود. به همین دلیل، تصمیم گرفت تا با سخنان الهامبخش زندانیان را از شر ناامیدی رها کنند.
از متن کتاب :
با وجود اینکه ما در اردوگاه کار اجباری محکوم به یک زندگی ذهنی و جسمی بدوی بودیم، امکان این بود که در ژرفای زندگی معنوی نیز غوطهور شویم. شاید افراد حساسی که اغلب، ساختمان بدنی ظریفی داشتند و به زندگی روشنفکرانه پرباری عادت کرده بودند، بیشتر از دیگران رنج میبردند؛ اما کمتر از دیگران به زندگی باطنی آنها آسیب میرسید. آنها میتوانستند از محیط وحشتناک به زندگی باطنی پربار خود و به آزادی معنوی بازگردند. تنها به همین دلیل است که میتوان پی به این راز آشکار برد که اغلب دیده میشد عدهای از زندانیان ضعیف و ناتوان بهتر از کسانی که نیرومند بودند، در برابر زندگی اردوگاهی دوام میآوردند.
ملیحه –
جالب و دردناک