«شهنواز» داستان تردید و رستگاری است. «رضا رسولی» در این کتاب قصۀ «شهنواز» جوانی بلوچ و اهل سنت را به تصویر می کشد که مهارت و تجارب خوبی در ساخت و ساز دارد، اما شرایط کاری موافق روزگار او نیست و حالا شهنواز به دنبال شغل می گردد. داستان از آنجایی جان می گیرد که به شهنواز پیشنهاد کار در عراق آن هم کمک در بازسازی عتبات می شود.
شهنواز نماینده بسیاری از تفکراتی است که به دلیل عدم آگاهی کامل به جریانات مذهبی و ناآشنایی با اعمال و علایق مذهبی تشیع، دچار تردید و شبهات زیادی می شوند. او حتی نمیداند که نماز خواندن با دست های بسته در حرم امام علی(ع) برای او محدودیت نیست و در مسیر رفتن به حرم می فهمد که علی بن ابیطالب(ع) پدر همه مسلمانان است و اگر بد و خطاکار هم باشیم باز هم فرزند او هستیم.
شهنواز از این که برای رفو و شستشوی فرشهای حرم باید وضو می گرفت در تعجب بود و هربار با هر اتفاق تازه، دنیایی ناشناخته از آنچه که در ذهنش خطور هم نمی کرد کشف می کرد.
این قصه اهریمن هم دارد. روی دیگر سکه که همیشه سایه شومش روی قهرمانان داستانها گسترده شده است. اهریمنی که نزدیک بود شهنواز را همراه خود به کشور امارات ببرد ولی دست روزگار تقدیر دیگری برای شهنواز رقم زده بود و چه بسا در جایی از داستان اهریمن قصه، صورت واقعی خود را به شهنواز نشان دهد.
«شهناز» دلداده «شهنواز» نیز در این کتاب شاهد واگویه های درونی شهنواز است که لحظه لحظه در خیالش حضور دارد و حقیقت های کشف شده را در نجوای مردش می شنود.
«… شهنواز و چرمشیر سریع خودشان را به او رساندند و عینک را از روی صورتش برداشتند.
شهنواز چشم خبرنگار را نگاه کرد و با صدای بلند گفت:
- شکر خدا به چشمانش آسیبی نرسیده.
- سپس با یک دستمال پارچه ای شروع به پاک کردن خون از روی صورت خبرنگار کرد. شیخ از جا بلند شد و با کمک بقیه، خبرنگار را روی پیت فلزی نشاندند.»
M.amin –
جمله پایانی کتاب :
مولای شما حر نمی خواهد ؟؟؟!!
m.m.arabi2009.ir –
داستان جالبی داشت
زهرا –
خیلی جالب بود داستانش
علی –
داستان خوبی داره
زهرا –
حتما بخونید ??
محمدصادق –
دشمنان اسلام دنبال شکاف بین شیعه و سنی هستند
در این کتاب هم به زیبایی نشان داد شیعه و سنی برادر هستند
و واقعا اسم شخصیت کتاب پر معنی بود
شهنواز
کسی که شاه اورا نشان کرده بود…
Mohammad –
شیرین بود.دلنشین.
فروغ –
کتاب داستانی مفید و جالب داره
داستانی دلنشین و زیبا
حتما بخونید
هانیه معتمدی –
کتاب روایتگر زندگی جوان سنی مذهب بلوچی است که شهنواز نام دارد و در کار ساخت و ساز همه فن حریف است اما کار و درآمد مناسبی ندارد و در پی یافتن شغل است.