برادر من تویی
برادر من تویی قیمت اصلی: 195,000 تومان بود.قیمت فعلی: 156,000 تومان.
بازگشت به محصولات
پریشان موی خاک آلود
پریشان موی و خاک‌ آلود قیمت اصلی: 105,000 تومان بود.قیمت فعلی: 84,000 تومان.
اشتراک گذاری

این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

مترسک مزرعه آتشین

مترسک مزرعه آتشین

(دیدگاه کاربر 13)
نویسنده

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

چهاردهم

سال انتشار

1393

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-20 21-50 51-100 101+
128,000 تومان 120,000 تومان 112,000 تومان 104,000 تومان

برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

قیمت اصلی: 160,000 تومان بود.قیمت فعلی: 128,000 تومان.

موجود در انبار

با خرید این محصول 13 سکه معادل 2,560 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!

ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 500,0000 تومان

امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ

کادوپیچ

برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)

داوود امیریان در رمان «مترسک مزرعه آتشین» که یک رمان نوجوان با موضوع دفاع مقدس است به سرگذشت نوجوان سیزده چهارده‌ ساله‌ای به نام آیدین پرداخته که در مسیر به اصطلاح مرد شدن تصمیم می‌گیرد به جبهه برود تا بتواند از رهگذر حضور در جبهه به مردانگی دست یابد.

این رمان داستان مرد شدن آیدین نیست، بلکه دغدغه امروز تمامی نوجوانان ایرانی است که با بحران عدم استقلال شخصیت روبرو هستند و می‌تواند این داستان الگوی مناسبی در شکل دهی شخصیت این گروه باشد.

شخصیت آیدین در این کتاب یک نوجوان لوس و نازپرورده‌ای است که در خانه به خاطر تک پسر بودنش به شدت مورد توجه پدر و مادر قرار دارد و این مسئله صدای مهناز و لیلا خواهران آیدین را نیز درآورده است و همین مسئله کمی از استقلال آیدین کاسته، هرچند او سعی دارد با توجه به علاقمندی و توانایی‌های خود در برق و رشته ورزشی پینگ‌پنگ خود را اثبات کند اما در مقاطعی با مخالفت های خانواده و جدی گرفته نشدن روبرو می‌شود و همین در شخصیت وی تاثیر می‌گذارد و اجازه نمی‌دهد روی پای خود بایستد.

این کتاب یادآوری خاطرات کودکی‎ها و اتفاقات دوران مدرسه مانند دعوا کردن با هم‌کلاسی‌ها، شیر و کیک خوردن در راه مدرسه و … است و بازتاب حسی و تجربی آن در اتصال با رشادت‎هایی که در حساس‎ترین وقایع روزهای سخت دفاع مقدس که بروز مردانگی شخصیت داستان از نوجوانی رنجور و ضعیف، مخاطب را متحیر و شیفته می‎سازد. پسرکی که اشکش دم مشکش است و به طرفة العینی زیر گریه می‌زند پس از اعزام به جبهه و اسارات به دست عراقی‌ها، زیر شکنجه‌های سنگین افسر عراقی مقاومت می‌کند و عملیات نیروهای ایرانی را افشا نمی‌کند.

وزن 250 گرم
نویسنده

ناشر

موضوع

قطع کتاب

نوبت چاپ

چهاردهم

سال انتشار

1393

تعداد صفحه

223

جلد کتاب

شومیز

زبان کتاب

فارسی

شابک 9786009416011
4.9
13 نقد و بررسی
طراحی جلد و صفحات کتاب
0
جذابیت محتوا و موضوع کتاب
0
محتوای مفید و آموزنده
0

13 دیدگاه برای مترسک مزرعه آتشین

پاکسازی فیلتر
  1. ریحانه

    این کتاب جنبه‌ی جالبی داشت، داستان یک پسر ۱۳_۱۴ ساله به نام آیدین و اتفاق هایی که در مدرسه برای او رخ میدهد و یواشکی به جبهه میرود و تخریب چی می‌شود، حتی به عملیات هم میرود! حتما این کتاب را بخوانید و با اتفاق هایی که برای آیدین می‌افتد همراه شوید.

  2. کوثر جعفری

    طبق معمول قلم اقای امیریان عالی عالی واس نوجونا

  3. m.m.arabi2009.ir

    من عاشق قلم داوود امیریان هستم

  4. Fatemeh

    خیلی خوب بود. قلم این نویسنده فراتر از عالیه

  5. علی

    رمان طنز بسیار خوبی هست

  6. زهرا

    چه قلم زیبا و روانی داشتن جناب نویسنده

  7. سید علی

    اگر مثل گردان قاطر ها طنز باشه خوبه

  8. محمدامین

    در یک کلام قلم داوود امیریان حرف ندارد

  9. محسن

    یک کتاب نوجوانان که البته برای بزرگسالان هم مناسب هست از نظر متنی و همینطور گاهی طنز. خیلی خوب بود. مثل گردان قاطرچی ها

  10. فاطمه

    وقتی نوجوان بودم خوندمش…
    داستان جالبی داره، و جذاااب

  11. حمید درویشی شاهکلائی

    مترسک مزرعه آتشین مثل سایر آثار طنز داوود امیریان نیست. البته هنوز مخاطب اصلی آن نوجوان است اما در اینجا فضای اجتماعی بر فضای طنز غلبه دارد. همین

  12. فروغ

    کتاب داستانی قشنگ و آموزنده برای نسل نوجوان داره فقط نسبت به باقی آثار آقای امیریان این اثر طنزش کم تر هستش

  13. Sajjad

    حتماً پیشنهاد میکنم بخوانید. طنز ریز هم دارد.
    اما نکته اصلی آن، این است که نوجوان امروز به این نوع کتاب ها نیاز دارد.

دیدگاه خود را بنویسید

داوود امیریان

داوود امیریان؛ زادۀ سال 1349 در کرمان است هرچند اصالت او کرمانی نیست و پدرش آذری بوده. دو سال هم در آبادان زندگی کرده و سال 1357 مقیم قزوین شده و در سال 1360 به تهران بازگشته است.

معرفی بیشتر


وی از نویسندگان مطرح خصوصاً در ادبیات کودک و نوجوان است که در فضای رمان،طنز و فیلمنامه نویسی، آثار متعددی را ارائه منتشر کرده است.
امیریان بسیار اتفاقی وارد حیطۀ نویسندگی شد، سال 13۶۸ بود كه فراخوانی در یك روزنامه دید كه در آن خواسته شده بود خطاب به فرماندۀ شهید خود نامه ای بنویسید، این فراخوان از سوی دفتر هنر و ادبیات مقاومت داده شده بود. او هم یك خاطره دربارۀ فرماندۀ شهید خود نوشت و در مسابقۀ «فرمانده من» شركت كرد. بعد از مدت كوتاهی نوشتۀ او به عنوان سومین اثر برگزیده انتخاب شد. بعد به دفتر هنر مقاومت رفت و با آقایان سرهنگی و بهبودی آشنا شد و آن ها او را خیلی تشویق كردند و گفتند: معلوم است كه می توانی بنویسی، پس بنشین بنویس.
او نویسندگی را از سال 1369 و با نگارش خاطراتش از فضای جبهه آغاز کرد و امروز هم به عنوان یکی از جنگ نگاران نسل اول این عرصه، از برترین نویسندگان ادبیات مقاومت به شمار می رود.
وی در سال ۱۳۹۹ نشان درجه یک هنر در داستان نویسی را از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد.

از مشهور‌ترین آثار داستانی وی می توان به «فرزندان ایرانیم»، «رفاقت به سبک تانک»، «دوستان خداحافظی نمی ‌کنند»، «داستان بهنام»، «گردان قاطرچی ها»، «تولد یک پروانه» و «جام جهانی در جوادیه» اشاره کرد که تاکنون چهار دوره جایزۀ کتاب سال، ادبیات دفاع مقدس، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و جوایز مختلف دیگر را کسب کرده‌ اند.
همچنین از جمله فیلمنامه هایی که امیریان نوشته و به مرحلۀ تولید رسیده و در پردۀ سینماها به نمایش درآمده اند، فیلم های سینمایی «آخرین نبرد» به کارگردانی حمید بهمنی، «بهشت منتظر می‌ماند» به کارگردانی محمدرضا آهنج و «نفوذی» به کارگردانی احمد کاوری و مهدی فیوضی است.

قیمت بر اساس تعداد خرید
1-20 21-50 51-100 101+
128,000 تومان 120,000 تومان 112,000 تومان 104,000 تومان
شناسه محصول: 11221 دسته: , برچسب: , , ,

بریده هایی از این کتاب

برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

یک موقع دیدم که یک نفر آمد و در نزدیکی‌ام نشست و شروع کرد به نفس‌نفس زدن. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که از همان عراقی‌هایی است که کارش بریدن سر است. حواسم به او بود. تا دستش بالا رفت، معطل نکردم. با آخرین قدرتم، با قنداق سلاحم محکم به پهلویش کوبیدم و پشت سر نفر جلویی دویدم. لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد دشمن را شکست داده و در سنگرهایشان استراحت می‌کردیم که فرمانده گروهانمان گفت که دیشب اتفاق عجیبی افتاده. معلوم نیست کدام شیر پاک خورده‌ای تو سیاهی شب به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم‌الله دنده‌هایش خرد و روانۀ عقب شده!

ولین عملیاتی که می‌خواستم در آن شرکت کنم، عملیات آزادسازی خرمشهر بود. بس که در دورۀ آموزشی گفته بودند که موقع ستون‌کشی و حرکت به سوی مواضع دشمن، آن هم تو تاریکی شب، ممکن است جاسوس‌ها یا نیروهای عراقی خودشان را تو ستون جا کنند و بعد در یک فرصت با کارد سرتان را ببرند، دچار ترس وحشتناکی شده بودم. شب عملیات در یک ستون، در سکوت کامل راه افتادیم. از خط خودی گذشتیم و به سوی سنگرهای دشمن روانه شدیم. ساکت و بی‌صدا در یک ستون طولانی که مثل مار جلو می‌خزید، جلو می‌رفتیم. یک جا نشستیم تا خستگی در کنیم.

بعثیه شنیده بود ایرانیا آیۀ «وَجَعَلنا» رو می‌خوننُ از چشم دشمن پنهون می‌مومن. رفت و به سختی اون آیه رو حفظ کرد. چند روز بعد یک تانک ایرانی به بعثیه حمله کرد. بعثیِ زرنگ سریع آیۀ وجعلنا رو خوند تا راننده تانک کور بشه! قدرتیِ خدا همین طوری شد و راننده ایرانیِ تانک کور شد و بعثیه رو ندید و زیرش کرد!