محسن

دوران نقاهت پس از عمل جراحی بی‌درد نبود، اما همه چیز کاملاً طبیعی به نظر می‌رسید و تا الآن تمام زخم‌ها تقریباً از بین رفته بودند. حتی یک لحظه هم از این تصمیم خود پشیمان نشد. بسیار خشنود بود. حتی بعد از شش ماه وقتی از کنار آینه می‌گذشت، جلوی آینه می‌ایستاد و از این که کیفیت زندگی خود را بهبود بخشیده بود، احساس خوشحالی می‌کرد.
در مدتی که در کلینیک جِنوا بود، یکی از نُه خالکوبی بدنش را پاک کرد که یک زنبور وحشی دو و نیم سانتیمتری در سمت راست گردنش بود. از خالکوبی‌هایش خوشش می‌آمد، مخصوصاً اژده‌های روی کتف چپش. اما زنبور وحشی خیلی به چشم می‌آمد و به یاد داشتن و شناسایی او را بسیار راحت کرده بود. خالکوبی با لیزر درمانی پاک شده بود و وقتی با انگشت اشاره گردنش را لمس می‌کرد، می‌توانست زخم خفیفی را حس کند. یک بررسی از نزدیک نشان می‌داد که بدن آفتاب سوخته‌ی او یک درجه روشن‌تر از جای خالکوبی بود، اما در یک نگاه چیزی معلوم نبود.