میدیدیم که دیگر حسن آن حسن سابق نیست و بهکلی تغییر کرده، گاه که از کار و فعالیت به قرارگاه مراجعت میکرد، یا موقعی که در راه او را میدیدیم احساس میکردیم که در آینده ای نزدیک دیگر این سردار را نداشته باشیم و خداوند او را از ما بگیرد. البته همیشه از این تفکرات به سرعت فرار میکردم، دوست داشتم فکرم را مشغول چیز دیگری کنم. چرا که به حسن علاقهمند بودیم و آرزو میکردیم که برای همیشه در بین ما بماند.
غزل
23
تیر