خدیجه

برادرم، جان۱۱ که چند سال از من بزرگ‌تر است، در مورد پیراهن کتان اقدام بسیار جوانمردانه‌ای کرد که تا آن لحظه نشنیده بودم که یکی از بستگان یک برده چنین کاری را برای او انجام داده باشد. چند بار که مجبور شدم یک لباس کتان جدید بپوشم، او بامهربانی موافقت کرد که به‌جای من آن را بپوشد و برای چند روز تا زمانی که استفاده از این لباس، راحت‌تر شود، آن را به‌تن کند. من تا سن جوانی فقط این پیراهن را می‌پوشیدم.