خدیجه

وقتش که برسد، ایان با تونی کوران روبه‌رو خواهد شد، اما فعلاً باید با بوگدان سروکله بزند. خبر خوب این است که بوگدان نمی‌خواهد او را بکشد. ایان می‌نشیند.
ایان می‌پرسد: «این داستان‌ها راجع به دوهزار تا چیست، بوگدان؟»
بوگدان مشغول نوشیدن از یک بطری دولیتری لیلت است که قاچاقی به درون کافه آورده است. «چهارهزار تا. برای کاشی‌کاریِ مجدد یک استخر خیلی ارزان است. نمی‌دانم که آیا این را می‌دانی؟»