انال پی شاهراهی است برای نگاه به اعماق انسانها تا از درون آن علت منحصر به فرد بودن هر شخص را دریابید.
آموختن روش درست و صحیح استفاده از دستکاری روانشناختی به معنای ورود به الگوهایی غیراخلاقی و سواستفاده از اطرافیان نیست بلکه به این معنا است که به روشی ناب دست پیدا کردهاید تا از آن در راستای رسیدن به خواستههایتان استفاده کنید.
اِن اِل پی چیست؟
آیا میدانید که از طریق هیپنوتیزم (تلقین) میتوانید جلوی عادتهای بد خود، مانند سیگار کشیدن یا خوردن غذاهای بدون ارزش را بگیرید؟ فکرش را بکنید که این رویه چقدر زندگیتان را تغییر میدهد و به شما کمک میکند تا درهایی بهسویی زندگی بهتر و فرخندهتر به رویتان گشوده شود! آیا میدانید که از طریق تمرینات اِن اِل پی، میتوانید دادههای تازه و مهیجی بیاموزید که ممکن است در ارتقا خود و سطح زندگیتان به شما کمک بسزایی بکند؟ گرچه ممکن است از آن بیاطلاع باشید، اما راههای بسیاری وجود دارند که میتوانید از روشهای انِ اِل پی برای پیشرفت خودتان و تجربیاتتان استفاده کنید!
شاید اولین سؤالتان این باشد که «اِن اِل پی یا برنامهریزی عصبی کلامی، دقیقاً چیست؟» حتی ممکن است تابهحال این واژه را نشنیده باشید، چه رسد به دانستن معنی و اطلاعاتی راجع به آن! این سؤالی است درست و بهجا، زمانی که در حال یادگیری موضوع جدیدی هستید، درک اساس و شالودة آن موضوعی بسیار حائز اهمیت است. اِن اِل پی نیز از این اصل مستثنی نیست. برنامهریزی عصبی- کلامی برای اولینبار توسط دو نفر از مربیان خودیاری در کالیفرنیا و در سال 1970 ابداع شد. هدف این رویکرد کمک به مهارتهای ارتباطی، رواندرمانی و رشد شخصیتی است. براساس ایدة این روشِ درمانی، بین مغز (عصبی)، زبان (کلامی) و آموختن الگوهای رفتاری (برنامهریزی) ارتباطی برقرار است. برخی باور دارند که اگر دگرگونیهایی در این سه مقوله ایجاد شود، میتواند بهطرز امیدبخشی رفتارهای فرد را اصلاح نماید یا سبب به سرانجام رسیدن اهداف خاص فرد باشد. مبتکران این روش، همانند بسیاری که این شیوه را تمرین و به کار گرفتهاند، مدعیاند که از این طریق میتوان تعداد زیادی از مسائل، مشکلات و موانع را با روش خود درمانی حل کرد.
تعداد کمی باور دارند که میتوان افسردگی، اعتیاد، فوبیا، آلرژی، سرماخوردگی معمولی و اختلالات یادگیری را از طریق این روش درمان کرد. ادعایی وجود دارد که برخی از آنان در کوتاهترین مدت و حتی در طول یک جلسه درمان شدهاند. برنامهریزیهای عصبی – کلامی مختلف و استراتژیهای متفاوتی وجود دارد که در فصلهای بعدی کتاب به نحوة اجرای آنها در زندگی میپردازیم و بیان میکنیم که چطور میتوانند تغییرات مثبتی را در زندگیتان ایجاد کنند تا به موفقیت و پیروزیهای شخصی شما منجر شوند. تعدادی از این استراتژیها شامل هیپنوتیزم، تغییر حافظه و قالبریزی مجدد است. اگرچه این موضوع هماکنون برایتان غریب و بیگانه به نظر میرسد، اما نگران نباشید! این کتاب در بررسی مقام انواع مختلف مباحث اِن اِل پی شما را یاری خواهد کرد و به شما کمک میکند تا بفهمید آنها چه هستند؛ پس شروع کنیم.
در این قسمت، تمرکز و توجهمان را روی بررسی اِن اِل پی میگذاریم. ایدة اِن اِل پی، که برنامهریزی عصبی – کلامی معروفی است، برای اولینبار در سال 1976 توسط ریچارد بَندلرو جان گریندر توسعه یافت. اِن اِل پی شامل سه بخش است: عصب که تمرکز آن در بخش نورولوژی یا عصبشناسی است، زبانشناسی که به زبان اشاره میکند و برنامهنویسی که به عملکرد آن زبان عصبی اشاره دارد. این افراد بخشی از وقت خود را صرف مطالعه روی سه شخص کرده و توانایی آنها در نشان دادن احساسات و افکارشان را بررسی کردند. در طول سالها، بسیاری این ایده را پذیرفتهاند، البته انتقاداتی هم دربارۀ مشروعیت نتایج مطالعه وجود دارد.
اِن اِل پی برای مردم بیشتر از آنکه یک فرایند باشد یک فکر است. در واقع در این روش باید روی خودتان تمرکز کنید. ایدههای اساسی اِن اِل پی این است که شما افکار و احساسات درون خود را تغییر دهید. انجام این موارد برای کسانی که میخواهند از شر بیماریهایی چون افسردگی، اضطراب و برخی از بیماریهای روحی دیگر رهایی یابند، بسیار عالی به نظر میرسد. شاید این افراد احساس کنند که هدفی خاص یا عقیدۀ دیگری مانع آنها میشود و وقتی در این موارد تغییراتی ایجاد میکنند، زندگی آنها نیز تغییر میکند. بهترین مثال برای این موارد زمانی است که فردی تصمیم میگیرد تا باور کند که ورزش کردن را دوست دارد؛ حتی اگر از این کار بیزار باشد. بعضی از افراد دریافتهاند که استفاده از تاکتیکهای اِن اِل پی، موفقیتهایی را برای آنان به همراه دارد. در مقابل، برخی دیگر به قابلیتهای این فرایند و اینکه چقدر مفید است، انتقاداتی دارند. مهم نیست که در کدام طرف بحث هستید، برنامهریزی عصبی – کلامی مزایای ویژهای دارد و میتواند بهعنوان تاکتیکی برای بسیاری از مردم مورد استفاده قرار گیرد. اِن اِل پی نگاه به درون انسانها است تا از میان آن بیابد چه چیز شخص موردنظر را منحصربهفرد کرده است. آنچه باورهای افراد را شکل میدهد، نشاندهندة کیفیت زندگی آنها است. در اینجا هدف این است که با تغییر در این باورها، فرد میتواند بخشهای مختلف زندگیاش را تغییر دهد یا بهبود بخشد.
برخی از متقلبان از ایدههای اِن اِل پی سوءاستفاده میکنند و آن را برای رفتارهای خطرناک به کار میبرند. این افراد سوءاستفادهگر از اِناِلپی برای متقاعد کردن طعمههای خود استفاده میکنند و آنان را مجاب میکنند تا کارهای خطرناکی انجام دهند. اما کدامیک از راهکارهای اِن اِل پی به نفع فریبکاران است؟ شاید از خود بپرسید که چطور و چگونه برخی میتوانند از اِن اِل پی برای فریب شما استفاده نمایند؟ ابتدا باید به برخی از تاکتیکهای اِناِلپی نگاهی بیاندازیم؛ سپس خودتان میفهمید که راههای زیادی وجود دارد تا دغلبازان از آنها بر ضد شما استفاده میکنند.
در این روشِ تفکر، جنبههای مثبتی وجود دارد و برای کسانی که از مهارت اِن اِل پی در زندگیشان استفاده نمیکنند، حتی فراگیری کمی از این روش، میتواند در ابعاد مختلف زندگیشان مفید واقع شود. بیایید در این بخش به برخی قسمتهای اِن اِل پی نگاهی بیاندازیم و ببینیم چرا ابزاری قدرتمند است.
چگونگی دریافت اطلاعات
دنیایی که در آن زندگی میکنیم، براساس اینکه توجه و تمرکزمان را به کدام سمت میبریم در حرکت است. آنچه را که انتخاب کرده و انرژیمان را برای آن صرف میکنیم، در حقیقت به ما کمک میکند تا از آن طریق، چیزی را بیان کرده و افکار، احساسات، عشق و کارمان را پایهریزی کنیم. بنابراین اساساً چیزهایی که تمرکزمان را روی آنها قرار میدهیم، سبب میشوند تا ما فرد امروزی باشیم. به همین دلیل است که ما با همة افراد دیگر جهان متفاوت هستیم.
این مسئله را میتوان با توجه به مناطق زندگی افراد مختلف بررسی کرد. مسلماً دیدگاه فردی که تمام عمر در کالیفرنیا زندگی کرده است، با دیدگاه فردی که در روستایی در تگزاس زندگی میکند بسیار متفاوت است. هر دو انسانند و هر دو در ایالتمتحده آمریکا زندگی میکنند و ممکن است زادگاه هر دو نیز آمریکا باشد، اما هر دو زندگی کاملاً متفاوتی داشتهاند و همین امر منجر شده تا آنها اخلاقیات، باورها و جنبههای فکری متفاوتی داشته باشند. شما تنها باید دقت کنید که توجهتان به کدام سمت کشیده میشود نه اینکه دیگران چه کار میکنند. اینگونه دنیای شما با دیگر نزدیکانتان تفاوت خواهد داشت. برای مثال، ممکن است سالها در مکان خاصی مشغول به کار باشید و هیچ تصوری از نمایندگیهای اتومبیل در مسیر رفتن تا محل کارتان نداشته باشید. شاید سالها هر روز و هر هفته از خیابانی گذر کنید و هرگز متوجه نشوید که در مسیرتان از سه نمایندگی اتومبیل گذشتهاید.
ممکن است در آن حین، اتومبیلتان خراب شود و شما به جای تعمیرش تصمیم بگیرید که اتومبیل جدیدی برای خود بخرید. بنابراین به یکباره خرید ماشین برایتان به هدف تبدیل میشود، و آنجا متوجه میشوید تعداد زیادی نمایندگی اتومبیل برای بررسی وجود دارد، اما تا قبل از آن زمان، کمترین توجه را به نمایندگیهای اتومبیل داشتهاید. اغلب به همین دلیل است که افراد علائمی را مشاهده میکنند. فکر میکنیم این علائم ما را به جهتی خاص هدایت میکنند، اما اغلب ذهنیت خود ما بهدنبال تأییدی خارجی برای چیزی است که میخواهیم.
برای مثال، اگر موضوع بچهدار شدن را بررسی کنید و به این نتیجه برسید که وقت بچهدار شدنتان فرا رسیده است، ممکن است در اطرافتان چیزهایی مرتبط با بچه ببینید. امکان دارد توجهتان بهسمت آگهیهای تلویزیونی مرتبط با بچه برود یا در اتوبوس مادری را ببینید که بچهاش را بغل کرده است. شاید مشاهدة همة این موارد افراد را متقاعد کند که برای بچهدار شدن نشانههایی دیدهاند. در حقیقت، شما به ذهن ناخودآگاه خود امر کردهاید که به همة علائم مربوط به کودک توجه کند. متعاقب آن با دیدن نشانهها در اطرافتان تشخیص میدهید که زمان بچهدار شدن فرا رسیده است یا خیر. چون پیشتر دربارۀ این موضوع و فکر کردن به آن به مغز هشدار دادهاید، مغز نیز نسبت به اتفاقات پیرامون آگاهتر خواهد شد، و از آن پس تمام موضوعات مربوط به بچه را در اطرافتان مشاهده میکنید. تعداد نشانههای دیدهشده باورنکردنی است. به همین علت مغز کمی مسدود و در این روند غرق میشود و ممکن است سالها یا تمام عمرمان بگذرد، بدون اینکه متوجه شویم علامتی جلوی ما است. اما روزی، ناگهان چیزی را میبینیم که به خواستۀ ما مربوط است، هیجانزده میشویم که چطور پیشتر به آن توجه نکردهایم، مانند مثالی که در بالا مطرح شد.
مشخصات شخصیتیتان
مشخصات شخصیتی هر فرد در تعیین اطلاعاتی که ذخیره میکند، بسیار حائز اهمیت است. مشغولیتها و سرگرمیها، علایق و دلبستگیهایتان چیست یا چه حیوان خانگیای را انتخاب میکنید؟ راجع به این موارد تأمل کنید. چه چیزهایی باعث مورمور شدن پوستتان میشود، چه چیزی باعث شببیداریتان میشود، امیدهای آیندهتان چیست؟ این سؤالات اساسی میتوانند منحصربهفرد بودن شما را مشخص کنند و وقتی پاسخ همهشان را در کنار هم قرار میدهیم مشخصات شخصیتی شما آشکار میشود.
همة ما با برنامة مربوط به خودمان متولد شدهایم. مهم نیست که چطور اینگونه تصوری راجع به خودمان نداریم، در وهلة اول از آن آگاهیم یا آگاه نیستیم، همیشه بنا به دلایل و انگیزههایی کارهایی را انجام میدهیم. برای مثال، وقتی به پولدار شدن علاقه دارید یا دستکم میخواهید برای زندگیای مرفه پول کافی داشته باشید، بهدنبال راههایی برای درآمدزایی و پسانداز میگردید. کسانی که دوست دارند کارنکرده پولدار شوند، دنبال راههایی میگردند تا دیگران را برای رسیدن به منافع خودشان به کار گیرند.
این مقوله نشان میدهد که مهم نیست چقدر نیت آنها خالص است، آنها برای کارهایشان انگیزه و برنامهریزی متفاوتی دارند. مشخصههای شخصیتی شما نشان میدهد که چطور اطلاعات را میپذیرید و درنهایت با هر اطلاعاتی چه کارهایی انجام میدهید. شیوة مصرفی شما، از قبیل شبکههای اجتماعی، تلویزیون و مصرف اینترنت، جزء مشخصههای شخصیتی شما محسوب میشود. باورها و افکار خانواده و دوستانتان و آنچه آنها با شما به اشتراک میگذارند، در مؤلفههای شخصیتی شما نقش بسزایی دارد. همچنین توصیف فیزیکی شما، جوان یا پیر، مردانه یا زنانه، متناسب یا چاق، همه در تعریف شخصیت شما تأثیرگذار است.
ماهیت حیوانی مغز
هنگامی که تصمیم میگیریم برخی از عوامل اطرافمان را بپذیریم، شاید سؤالات مختلفی در ذهنمان نمایان شود. برای مثال، مهمترین پرسش حائز اهمیت درمورد برخی فعالیتها این است؛ آیا ایمن است یا خیر؟ این نوع برخورد فقط در بعضی افراد غریزی است، حتی اگر کاملاً خودشان از این مقوله مطلع نباشند. هنگامی که افراد تصمیم میگیرند در منطقهای زندگی نکنند، ممکن است هنگام نزدیک شدن به آنجا احساس خطر کنند یا وقتی به شخصی نزدیک میشوند که احساس ناامنی به آنها میدهد حس خوبی نخواهند داشت.
سؤال بعدی که احتمالاً دربارۀ آن میپرسید، این است که آیا این کار ارزشی دارد؟ مقدار ارزشگذاری افراد بنابر شخصیت آنها متفاوت است. ممکن است شما برای شغل و وضعیت کارتان ارزش بیشتری قائل شوید درحالیکه فرد دیگری برای خانواده و اوقات فراغتش ارزش بیشتری قائل شود. بااینحال و حتی با وجود این اختلافات، در هنگام تصمیمگیری برخی از سؤالات مانند اینکه ارزش خطر کردن دارد یا نه، مطرح میشود. همچنین تعیین میکنید که آیا آن کار در رساندن شما به اهدافتان مفید واقع میشود یا خیر. حتی اگر به نظر جذاب باشد، حتی اگر دیگران آن را برای شما توصیف کنند و حتی اگر بتوان کارهایی را از پیش برد، اگر این ابزار یکی از نیازهای ایدهای، شغلی و ارتباطی شما را برآورده نکند، چیزی نیست که توجه شما را به خود جلب کند.
این خواستهها و نیازهایمان برگرفته از طبیعت زیستی ما است. بدون شک، ما برای بقای خود، خرید غذا و تهیۀ مسکن به پول نیاز داریم. از دیگر واکنشهای طبیعی مغز، که نافذتر از بقیه است، تمایل ما برای احساس پذیرفته شدن است. ما نیز همانند اجدادمان در دنیایی زندگی میکنیم که از ملزومات آن زنده ماندن و بقای تشکیل گروهها است و ما برای اثبات ارزش خودمان شروع به توسعه و گسترش تمایلات طبیعی خود کردیم.
در نظر بگیرید که در قبیلهای معمولی، وظایف زیادی وجود دارد که افراد قبیله بنا به تواناییهایشان این وظایف را بر عهده میگیرند تا لیاقت و ارزش خودشان را به بقیه اثبات کنند. نیروی امنیت، گردآورنده، شکارچی، آشپز و هر وظیفة دیگری که قبیله برای زنده ماندن اعضایش بدان احتیاج دارد. همه نمیتوانند شکارچی باشند، اما هر فردی ویژگیهای خاصی دارد که با اثبات آن حضور و زنده ماندنش در قبیله تضمین میشود.
تمایلات ما هنوز به همین شکل است، اما در موضوعات متفاوت دیگری منعکس میشود. ما اغلب دوست داریم ارزشمندی خود را به اثبات برسانیم، حتی اگر به بقا و زنده ماندن ربطی نداشته باشد. ما میخواهیم ارزش خود را به دیگران نشان دهیم، بهطوری که دیگران به بودن در کنار ما تمایل پیدا کنند. بااینحال، درنهایت بعضیها به اشتباه میروند. یک زن برای اثبات زیباییاش میتواند جراحی پروتز یا کارهای دیگری انجام دهد، درصورتیکه به جای ارزشمند دانستن زیباییاش باید بهدنبال چیزی در وجودش باشد تا او را منحصربهفرد کند. درمورد آقایان نیز به همین شکل است.
مرد میتواند امتیاز مردانگیاش را در همبستری با زنان مختلف بداند. هنگامی که از بیولوژی طبیعیمان درک بهتری داشته باشیم، انگیزهای که برای اثبات با ارزش بودن و عضوی از یک گروه بودن در وجود همة ما وجود دارد، به شکلی سادهتر موجب جهتگیری افکار و تغییر دیدگاهمان دربارۀ جهان میشود.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.