خدیجه

من و بول چاقوی نان‌بری را زیر قالیچه پنهان می‌کنیم. او همیشه عین یک نیم‌وجبی ابله می‌نشیند کف زمین و با آت‌وآشغال‌هایش ورمی‌رود. متهمم می‌کند که سوای بستهٔ تنباکویم ماریجوآنا هم می‌زنم، اما این فقط تنباکوی بولدورهام است، آن هم برای هرازگاهی کام گرفتن، چون سیگارهای تجاری مواد شیمیایی زیادی دارند که دوام‌شان را بیش‌تر می‌کند و اتفاقاً رگ‌های واریسی زهواردررفته‌ام را هم به زق‌زق می‌اندازند.