جبار و ستار با لبخند دستهاشان را به سیما نشان میدادند و با لحن کودکانهای میگفتند: «ببین، دست ما خوب شده… ببین، دیگر خون نمیآید، دیگر زخم نیست. تو هم خوب میشوی.» نالیدم: «دلمان زخم است. دلمان خوب نمیشود. دلمان خون شده. وای که هیچ وقت خوب نمیشویم.
خانم
16
آذر