مریم

دانیال خندید و گفت: «پس اگه بری مرخصی مادرت قربون صدقه‌ات می‌ره و حسابی بهت می‌رسه و بابات حسابت رو می‌رسه. خیلی بامزه است. این به اون در!» بابام هم تقصیر نداره. تو نمی‌دونی من با چه دردسری تونستم فرار کنم و بیام جبهه. مکافاتی که من کشیدم، رستم دستان نکشیده. صد رحمت به هفت‌خان رستم.