maryam.khoshnejat69

مشکلِ ما این است که همان‌قدر که ویران می‌کنیم، نمی‌سازیم؛ همان‌قدر که کُهنه می‌کنیم، تازگی نمی‌بخشیم؛ همان‌قدر که دور می‌شویم، باز نمی‌گردیم؛ همان‌قدر که آلوده می‌کنیم، پاک نمی‌کنیم؛ همان‌قدر که تعهّدات و پیمان‌های نخستین خود را فراموش می‌کنیم، آن‌ها را به‌یاد نمی‌آوریم؛ همان‌قدر که از رونق می‌اندازیم، رونق نمی‌بخشیم. مشکل این است که از همهٔ رؤیاهای خوشِ آغازْ دور می‌شویم و این دورشدن به معنای قبولِ سُلطهٔ بی‌رحمانهٔ زمان است. بر سر قول‌وقرارهای نخستین نماندن، باورِ پیرشدگی روح است و خواجگی عاطفه.