از پرفروشترین رمانهای ایرانی. داستان زندگی دختری که بنابه تصمیم والدینش ازدواج میکند، خیلی زود شکست میخورد و… خدایا چقدر نفهم و کودن بودم که درک نمیکردم. حس حسادت زنانه کجا و غیرت و تعصب مردانه کجا! حتی مهلت نشد چشمهایش را ببینم، سیلیاش چنان سخت و محکم و آنی، مثل برِ توی صورتم خورد که هیچ چیز ندیدم. پسر یا دختر کدام مقصرند؟ و آیا این پرسش از ریشه اشتباه نیست؟ پسر جوانی تحصیل کرده است، زندگی اجتماعی موفقی دارد و رفتارهایش توسط هر دو خانواده تأیید میشود. دختر اما بیتجربه است، از پشت میز مدرسه و از بازی کودکانه به جایی پرتاب شده است که نمیشناسدش و بزرگترها زندگی زناشوییاش میخوانند. همه چیز علیه دختر است. نویسنده اما به یاری سطرهای نانوشتهاش چیز دیگری را به تصویر میکشد. سپیدخوانیها از به مسلخ بردن یک قربانی حکایت میکنند. نازی صفوی، ٣٨ سال دارد، ذاتاً نویسنده است و در آثارش بیش از هر چیز به زنان میپردازد. به زنان و آزادیهای بدیهی اما به کسوت آرزو درآمدهشان.
دالان بهشت
Earn 20 Reward Points230,000 تومان قیمت اصلی 230,000 تومان بود.195,500 تومانقیمت فعلی 195,500 تومان است.
وزن | 425 گرم |
---|---|
ابعاد | 14 × 21 × 1 سانتیمتر |
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | پنجاه و ششم |
سال انتشار | 1400 |
تعداد صفحه | 448 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9789643112134 |
ناموجود
4 دیدگاه برای دالان بهشت
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
ایستاد. رویش را برگرداند و دهانش را باز کرد، ولی آنچه نباید شود، شده بود. اختیارم را از دست داده بودم. فکر کردم، حالا که دارد میرود، بگذار لااقل حرفهایم را بزنم. اینبار دیگر زیر آوار نمیمانم. فریاد میزدم و خودم نمیفهمیدم چه جوری تمام حرص و غصهام را بیرون ریختم. من یه بچه بودم. فقط شونزده سالم بود. تو برام از محبت گفتی. از عشق گفتی و اینکه دوستم داری. منو از عالم بچگی کشیدی بیرون. بهترین سالهای عمرمو با حرفهایی پر کردی که بقیه زندگیمو به آتیش کشید. دیگه نه بچه بودم نه دختر، نه یه زن، می فهمی؟! نه، نمیفهمی. نمیفهمی چقدر سخته بهترین سالهای عمرت، یکی مدام توی گوشت بگه که عزیزی، تو رو با بندبند وجود به خودش وابسته کنه، بعد مثل یه آشغال بندازه دور، بیچاره و تنها با دردی توی دلت که برای هیچکس نتونی بگی. فکر کردی خیلی مردی که به همه گفتی من گفتم، نه؟! نه، محمد آقا، مردونگی این بود که وایسی ببینی با خود من چه کار کردی؟! خیلی برات مهمه
ایستاد. رویش را برگرداند و دهانش را باز کرد، ولی آنچه نباید شود، شده بود. اختیارم را از دست داده بودم. فکر کردم، حالا که دارد میرود، بگذار لااقل حرفهایم را بزنم. اینبار دیگر زیر آوار نمیمانم. فریاد میزدم و خودم نمیفهمیدم چه جوری تمام حرص و غصهام را بیرون ریختم. من یه بچه بودم. فقط شونزده سالم بود. تو برام از محبت گفتی. از عشق گفتی و اینکه دوستم داری. منو از عالم بچگی کشیدی بیرون. بهترین سالهای عمرمو با حرفهایی پر کردی که بقیه زندگیمو به آتیش کشید. دیگه نه بچه بودم نه دختر، نه یه زن، می فهمی؟! نه، نمیفهمی. نمیفهمی چقدر سخته بهترین سالهای عمرت، یکی مدام توی گوشت بگه که عزیزی، تو رو با بندبند وجود به خودش وابسته کنه، بعد مثل یه آشغال بندازه دور، بیچاره و تنها با دردی توی دلت که برای هیچکس نتونی بگی. فکر کردی خیلی مردی که به همه گفتی من گفتم، نه؟! نه، محمد آقا، مردونگی این بود که وایسی ببینی با خود من چه کار کردی؟!
کبری –
یکی از قشنگترین کتابهایی که خوندم فضای دوست داشتنی داشت و خیلی زیبا بود
نجمه –
رمان خوبیه و تجربیات خوبی رو در اختیار خواننده قرار می دهد.
مصطفی –
یک رمان خوب و آموزنده
خانم (خریدار محصول) –
داستان زیبایی داره شیرین و پند آموز