این رمان ماجرای پسر و دختری است که به شدت به هم دل می بندند، اما به دلیل وجود ضلع سومی در این عشق، رابطه آنان دچار افت و خیزهای عجیبی می شوند. در طول این داستان و با وجود این که هر سه ضلع این مثلث همدیگر را دوست دارند، وجود ضلع سوم که به نوعی پیدا و پنهان با مخاطب ارتباط برقرار می کند، قهرمانان داستان را چنان دچار فراز و نشیب می کند که گاهی به شدت به هم نزدیک می شوند و گاهی به شدت از هم دور و گاهی هم از آن ضلع سوم فاصله می گیرند و گاهی در کنارش آرامش می یابند.
این رمان ضمن استفاده از تکنیک ها و ایجاد گره های منطقی و به هم ریختن قطعات پازلی که لذت چینشش را برای مخاطب گذاشته است از مفهوم ستیزی و یا معناگریزی پرهیز و تلاش کرده که در این فضا نه تنها خواننده را در هزار توی داستان گرفتار نکند، بلکه علاوه بر ایجاد لذت کشف و شهود، در پیچیدگی های فرمی داستان لذت درک بهتر را در هزار توی زندگی امروز برایش فراهم کند.
علی –
بخوبی شبهات اعتقادی رو مطرح کردا و پاسخ داده