مرغداری در میدان جنگ با نثری طنز روایت خاطرات مواجهه رزمندگان لشکر 17 علیبنابیطالب (علیه السلام) قم را با انواع حیوانات خزیدنی و چریدنی و پرندگان، روایت میکند. خاطرات روایت شده در این کتاب که با قلم سید سعید هاشمی و تصویرگری اسماعیل چشمرخ اثری جذاب را خلق کرده است، واقعی و بر اساس خاطرات رزمندگان نوشته شده است.
مرغداری در میدان جنگ
Earn 7 Reward Points88,000 تومان قیمت اصلی 88,000 تومان بود.74,800 تومانقیمت فعلی 74,800 تومان است.
وزن | 240 گرم |
---|---|
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | دوم |
سال انتشار | 1400 |
تعداد صفحه | 266 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 4424124041059 |
ناموجود
2 دیدگاه برای مرغداری در میدان جنگ
پاکسازی فیلترسید سعید هاشمی؛ زادۀ 6 بهمن ماه 1353.
از کودکی بنا به علاقه ای که به مطالعه داشت وقتی برادران بزرگ ترش مجلۀ «کیهان بچه ها» را می خریدند به خانه می آوردند او هم شروع به خواندن مجله می کرد و پس از آن هم مجلۀ «سروش نوجوان» را خودش می خرید و می خواند و از همان زمان بود که با نویسندگان ادبیات و داستان کودک آشنا شد.
او اولین بار در 12 سالگی شعری برای شهدای جنگ تحمیلی گفت و چند سال بعد هم اولین داستانش را نوشت و در 18 سالگی وارد تحریریۀ مجلۀ «سلام بچه ها» شد و به شکل حرفه ای تر و مستمرتری به کار نوشتن پرداخت.
هاشمی در سال 1378 ازدواج کرد و حاصل آن سه فرزند به نام های پرگل، پانیذ و پارسا است.
او مدتی مجوز یک مجلۀ طنز به نام «لوبیای سحرآمیز» را گرفت و پس از انتشار چند شماره از آن بنا به دلایلی دیگر ادامه پیدا نکرد و این روزها به عنوان سردبیر مجلۀ «سلام بچه ها» فعالیت می کند که مؤسس آن یعنی عبدالله حسن زاده نقش زیادی در باز کردن راه و پیشرفت در مسیر نویسندگی برای او داشته است.
طنزهایش را بیشتر می پسندد و در میان آثار خود رمان طنز «پادشاه نصفه دماغ» را که رمان حجیمی است بیشتر مورد توجه اوست. در میان نویسندگان دیگر هم از خارجی ها رولد دال، لوئیس لوری و مارک تواین و از ایرانی ها هم محمدرضا سرشار، شهرام شفیعی و فرهاد حسن زاده در سلیقۀ او هستند.
سعید هاشمی دفتر شعری هم دارد به نام «فصلی پُر از شعر و گیلاس» که در سال 1378 برگزیدۀ جشنوارۀ کانون پرورشی فکری کودکان شد.
وی علاوه بر نویسندگی سابقۀ چند سال تدریس در دانشگاه ها و مدارس و داوری جشنواره ها را در کارنامۀ خود دارد ولی نوشتن علاقۀ اول و آخر اوست.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
علی –
تعجب به سید و دور و برش نگاه کردم. گفتم: «تخم مرغ کو؟ من که چیزی نمیبینم. نکنه داری زور میزنی که خودت تخم بذاری؟»
سید با خنده گفت: «منتظر باش و ببین!»
هنوز این جمله از دهانش بیرون نیامده بود که یکدفعه صدایی به گوشمان خورد.
ـ ای وای! خفه شدم! خدا بگم چهکارتون کنه! این دیگه چی بود؟ وای! الان سکته میکنم!
سرم را برگرداندم. سه تا از بچههای مرکز پیام از ساختمانشان بیرون آمده بودند و افتاده بودند کف زمین خاکی. یکیشان بالا آورده بود و دوتای دیگر، دهانشان کف کرده بود. نفر سوم، هی داد میزد: «ای وای! پدرتون رو در میآرم! این چه تخم مرغی بود! انگار فاسد شده بود! وای! دل و رودهام اومد بالا!»
نور –
داستان روزهای جنگ با چاشنی طنز قلم آقای هاشمی
کتاب خوب و مفیدی هستش برای نوجوان ها