کتاب قصه ما مثل شد مجموعه ای است بازنویسی شده توسط محمد میرکیانی به تصویرگری محمدحسین صلواتیان و چاپ انتشارات به نشر.
اثر فوق جلد نهم از مجموعۀ قصه ی ما مثل شد و در برگیرنده ی بیست و سه حکایت و قصه ی دوست داشتنی، شنیدنی و گرانقدر پارسی از ماجرای شکل گیری برخی از مثل ها است که به زبان ساده، شیرین و عامیانه برای نوجوانان نگارش و پرداخت شده است.
گزیده ای از کتاب
… غیر از خدا هیچ کس نبود.
روزی و روزگاری زرگری بود که در گوشۀ یک بازار دکان داشت. زرگر، گاه دور از چشم این و آن سنگ گران قیمتی را با صبر و حوصله، روزها و ماه ها پرداخت می کرد و با ضربۀ چکش شکل می داد و نقش می زد و می فروخت. روزی الماسی به دست زرگر افتاد. الماس، خوشرنگ؛ ولی بد شکل بود. زرگر نگاهی به آن انداخت و گفت: چه سنگی! چه رنگی! تو را با چکش خوش قیافه می کنم، آن قدر که برای خریدن و بردن تو سر و دست بشکنند. زرگر این را گفت و ضربه ای به الماس زد. یک دفعه صدایی گفت: آخ! زرگر گفت: کی بود؟ الماس که از ضربۀ زرگر دردش آمده بود، با زبان بی زبانی گفت: من بودم. این چه کاری بود که کردی؟
تو بودی؟ چه خوش زبانی! تو یک سنگ گران بهایی، اگر با ضربه های چکش من یکدست و پرداخت نشوی، خواهان و خریدار پیدا نمی کنی.
محمد….. –
مثل بقیه سری های این مجموعه کتاب این نسخه هم جذاب است