داستان موعود
«داستان موعود» روایتی متفاوت است از زندگی امام زمان (عج)، برای آنهایی که متنی پژوهشی و درعینحال صمیمی میخواهند.
نویسنده به سراغ مهمترین و معتبرترین منابع تاریخی تا قرن هفتم هجری رفته است تا بخشهایی از زندگی امام زمان (عج) را روایت کند که کمتر شنیدهایم. جذابیت این کتاب به همین ناگفتهها و کمترگفتههاست.

یوسفی به نام موسی
کتاب رزق
قالی خونین کاشی فیروزه ای
مربی خودت باش (باورها)
طغیان
استعمار زدایی از ذهن
زنخدان
دختری که به دالان تاریخ افتاد

بیست و 2
سوگ عشق
مارپیچ خون
پرده نشین
سرو و سدار
خنجری برای سه نفر
یوسفی به نام موسی
فادیا جلد دوم : سقوط نقاب ها
کتاب رزق
تمرین های کاربردی در مواجهه با افسردگی و شرم
از اعماق ذهنم
چیزهایی که مهم اند
تازه های نشر
یوسفی به نام موسی
فادیا جلد دوم : سقوط نقاب ها
کتاب رزق
تمرین های کاربردی در مواجهه با افسردگی و شرم
چیزهایی که مهم اند
برند سازی ملی در اروپا
قالی خونین کاشی فیروزه ای
مربی خودت باش (باورها)
طغیان
استعمار زدایی از ذهن
درباره یهود و دروغ هایش
زنخدان
دختری که به دالان تاریخ افتاد
شبانی گرگ
فادیا جلد اول: بازگشت به خانه
کتاب خواران
بازگشت به حیفا
ابر شهر – جلد سوم
گلزار حسنین
ابر شهر – جلد دوم
هنوز می بینی مرا
حیدر
اکسیژن برای مرده ها نیست
خسرو شیرین
گندم هایم را بباف
بدبیاری
خیلی قشنگ بود تا حالا کتابی درباره ی فرزندان امام حسن در واقع کربلا نخونده بودم و برام جذابیتی عجیبی داشت
واقعا کتاب عالیه مخصوصاً برای نوجوانها ، با تصویرهایی که داره مثل یک فیلم توی ذهن آدم عمل میکنه؛ پیشنهاد میکنم حتماً برای نوجووناتون بخرید تا اونها هم با دلاوریها و مبارزات رهبر انقلاب و بقیه افراد در سالهای انقلاب
کتاب خیلی زیبایی بود…قلم شیوا و جذاب نویسنده کتاب رو شیرین تر کرده بود پیشنهاد میکنم از دست ندید این کتاب رو❤️
فوق العاده… دل را از مدینه تا سدرةالمنتهی هم میبرد.
اصلا نمی دونم چی بگم!خیلیییییی زیبا بود. یه رمان جاسوسی و امنیتی که تضمین می کنم کتاب رو زمین نمی گذارید. نویسنده فوق العاده و قلمشون بینظیره:)
خیلی زیبا بود.یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم و بهترین قلمی که دیدم! این چهار جلد از نویسنده رو از دست ندید:)
بسیار کتاب جذاب و قشنگیه. در مورد زندگی پناهندگان فلسطینی و زندانیان و… اطلاعات جذابی میده. فکر نمیکردم مبارز و انقلابی مثل یحیی سنوار که تمام عمرش در حال مقاومت بود همچین قلم زیبایی داشته باشه
حاج حسین یکتا رو خیلیامون میشناسیم از نزدیک دیدمشون باهاشون کار کردیم و… خاطراتشون انصافا جذابه…. از کوجه پس کوجه های محله خاک فرج قم شروع میشه و به جبهه و عملیات ها و مجروحیت و عروسی و… ختم میشه
داستان تاریخی و جذابی بود کاش بیشتر این کتاب ها نوشته شود قلم نویسنده هم خیلی خوب بود
این داستان واقعا شاهکار بود سنوار به خوبی توانسته بود هم شکاف های زمانی موجود را پر کند به طوری که شاید با چند بار خواندن داستان هم متوجه نمی شویم هم تغییر راوی از سوم شخص به اول شخص
باید انقدر ذهنتون شلوغ باشه که برای رسیدن به جواب سوالاتون تلاش کنید.خوندن این کتاب هم جز یکی از تکاپو هاتون باشه.برای سوالاتی در مورد زندگی.قلم نویسنده زیباست اما شاید یه فرد ۱۲ ساله نوع حال و هواش رو متوجه
گردان قاطرچیها
قلعه محافظان (حقیقت پنهان)
حبیب و میرزا شیپور
بازگشت شازده پسر
درخت آرزو
پسر روزنامه فروش
مدرسه شبانه
من نبودم
مترسک مزرعه آتشین
قصههای من و ننه آغا
شوشو (داستان نوجوان)
دختری که رهایش نکردی
مربی خودت باش (گام هایی به سوی موفقیت)
راهبی که فراری اش را فروخت
تربیت انسان های خوب تربیت خلاق
رهبر بدون منصب
حواس پرت (تربیت خلاق)
والدین نابالغ (تربیت خلاق)
پیش از آنکه قهوه سرد شود 3 (پیش از آنکه حافظه ات محو شود)
چرا باید از همه چیز کناره بگیریم
مربی خودت باش (غلبه بر احساسات منفی)
عادت های اتمی
اعتیاد به تلفن های همراه (کتاب تمرین)
ازدواج ۸۰/۸۰
بریده هایی از کتاب ها
-
خانم
شب به قاعدهای داشتیم که گربهٔ خانهمان واجبالحج بود، فردایش، به قاعدهای نداشتیم که بزرگ خانهمان واجبالزکات بود!
-
ریحانه
آگاتا آرزو کرد با اون باشه، سوفی. آرزوها توی روح آدم ریشه دارن. انکار کردنشون فقط باعث میشه قویتر بشن
-
خدیجه
بعدها که انور خواست پول انگشترها و اثاث و حتی جهیزیه ام را به پدرم پس بدهد، پدرم حاضر به گرفتن حتی یک پیاستر هم نشد. به انور گفت: «من نه تنها دخترم را نمی فروشم، بلکه صاحب یک پسر
-
خانم
راننده که خاکستر سیگارش را از شیشه بغل دست به بیرون میتکاند، گفت: «دوست جوان من، حکایت کشور ما این است، یک مهاجم پس از مهاجم دیگر. مقدونیها، ساسانیان، عربها، مغولها، حالا هم که شورویها. اما ما مثل آن دیوارها
-
مریم
حرف معمول اجتماع ما و مردم ما این است. رحمت خدا را برای کجا میدانیم؟ برای آنجا که عمل نکردیم. درصورتیکه نافرمانی کردیم، درصورتیکه منطقهٔ ممنوعهٔ خدا را زیر پا لگدکوب کردیم، مسئولیت و تعهدِ الهی را ملاحظه نداشتیم؛ در
-
مریم
زندگیکردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است تا زمانی که میتازی با تو میتازند، زمین که خوردی آنهایی که جلوتر بودند هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند و آنهایی که عقب بودند به داغ روزهایی
-
حامد
از بالای فنجان چایاش به من لبخند زد، و بعد روزنامهای را که روی دستۀ صندلی بود برداشت. این لبخند، پاداش من بود؛ مثل دستی که به سر جسپر میکشید. یعنی سگ خوبی هستی، حالا برو بخواب و مزاحم من
-
خانم
-
خدیجه
و یونیفرمم. اگه قرار بود بین یونیفرم و چرخدستیام یکی رو انتخاب کنم، فکر نمیکنم موفق میشدم. یونیفرم من آزادی منه. عبای اول و آخر نامرئی شدن. تو گراند رجنسی هر روز تو رختشورخونه هتل خشکشویی میشه که تو زیرزمین
-
عطیه
من جایی نداشتم بروم و کاری هم نداشتم که برای آن پترزبورگ را ترک کنم. حاضر بودم که همراه هر یک از این گاریها بروم، با هر یک از این آقایان محترم و خوشسر و پز سوار کالسکه بشوم و
-
کریمی
-
محسن
میدان بهارستان مثل همیشه نبود. به گاریها اجازه عبور نمیدادند، و جماعت دور میدان بیضیشکل به طور منظم صف کشیده بودند. چند سوار نظامی اینور و آنور میرفتند که هوای کار را داشته باشند. و چهار افسر با لباس آبیرنگ،
10 غلط مشهور درباره اسرائیل
تل آویو سقوط کرد
بزرگترین زندان زمین
سنافور
بازگشت به حیفا
سرنوشت فلسطین
دایره المعارف مصور کتاب مقدس
اکسیژن برای مرده ها نیست
یک روز از زندگی عابد سلامه
آنجا به دنیا آمدم اینجا به دنیا آمدم
تاریخچه ای مختصر از مناقشه اسرائیل و فلسطین
فرمانروای سایه
مجله اینترنتی کتابستان


برای کتاب: دختر مو شرابی
کتاب جالبی بود از قدیم ها که ما نبودیم حرفای جالبی داشت