[vc_row][vc_column][vc_message]
«نشان حُسن» رمانیست آیینی با زاویهدیدی نو به واقعه عاشورا. لیلا مهدوی در این اثر -که کتاب نخست اوست- به نقش فرزندان امام حسن(ع) در کربلا پرداخته است. گفت وگوی ما در این باب -به مناسبت سالروز شهادت سبط اکبر پیامبر رحمت- فراروی شماست. به گفته او بزرگترین چالشی که بر سر راه نگارش رمان آيینی وجود دارد، دسترسی به منابع است.
[/vc_message][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column width=”1/3″][woodmart_products post_type=”ids” items_per_page=”1″ include=”35612″ columns=”1″ sale_countdown=”0″ stock_progress_bar=”0″ highlighted_products=”0″ products_bordered_grid=”0″ lazy_loading=”no”][/vc_column][vc_column width=”2/3″][vc_column_text woodmart_inline=”no” text_larger=”no”]
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ الهام قاسمی؛ لیلا مهدوی، نویسندهایست نوقلم که خود را اینگونه معرفی میکند: «من لیلا مهدویام؛ شغل اولم با افتخار مادری و همسری است. هم میخوانم و هم مینویسم. ادعای معلمی و نویسندگی ندارم؛ اما سعی چرا».
مهدوی دانشآموخته رشته روانشناسی شناختی است که کار حرفهایاش را با تدریس آغاز کرده و معتقد است که در روح و بطن هر معلمی یک نویسنده حضور دارد و نویسندهها نیز از اساس معلمند؛ و همین باور او را به وادی نویسندگی کشانده است.
«نشان حُسن» اسم کتاب شماست. این عنوان و طرح روی جلد آن چگونه خلق شد؟
در مورد اسم اثر باید بگویم اسمی که در ابتدا انتخاب شد «او میکشد قلاب را» بود که البته قطعی نشد. بعد از اتمام نگارش اولیه کتاب، در این خصوص جدیتر فکر کردم و عنوان حاضر را انتخاب کردم. «نشان حُسن» میتواند اشارهای داشته باشد به مراحل ادب الهی که هدف و غایت رمان بهتصویرکشیدن همین مراحل بود. در حقیقت در این کتاب ما درباره شخصیتهایی حرف میزنیم که جزء خانواده امام حسن مجتبی (ع) هستند و نشانه ایشان. واژه «حُسن» در عنوان هم اشاره به امام حسن (ع) دارد و هم به ادب الهی.
و اما درباره طرح جلد؛ چیزی که من در ذهنم ساخته بودم، در واقع استفاده از رنگ سبز غالب بود. همچنین دوست داشتم طرح جلد به گونهای باشد که عنوان کتاب را به حاشیه نبرد. به همین دلیل دغدغههایم را در این خصوص همراه با خلاصه رمان به ناشر منتقل کردم؛ پس طرح جلد با محوریت رنگ و عنوان البته بسیار حرفهایتر و هنریتر از آنچه در ذهن من بود ساخته شد که جا دارد همینجا از طراح جلد، آقای حامد مغروری تشکر کنم.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_column_text woodmart_inline=”no” text_larger=”no”]
چرا بهعنوان اولین کار یک موضوع آیینی را انتخاب کردید؟ ایده و موضوع کتاب از کجا به ذهن شما رسید؟
من از دوره نوجوانی قلم سیدمهدی شجاعی را بسیار دوست داشتم و آثارشان را دنبال میکردم. بعدها توفیق یافتم که با شرکت در کلاسهای نشر نیستان و فیضبردن از محضر سیدعلی شجاعی نویسندگی را آغاز کنم. از همان ابتدا این دغدغه ذهنی را داشتم که در دو حوزه بنویسم؛ اولی در خصوص تاریخ شیعه و دومی در حوزه دفاع مقدس.
و اما در مورد ایده و موضوع کتاب. بعد از آشنایی با مسعود آذرباد (نماینده کتابستان معرفت و ویراستار داستانی اثر) و دریافت پیشنهاد همکاری از طرف ایشان، پس از بررسی دقیق موضوعات مختلف قرار بر نگارش کتاب در حوزه آیینی و تاریخی شد. من دوست داشتم درباره شخصیت «زهیر بن قین» بنویسم؛ اما مسیر بهسمت دیگری پیش رفت. نشر کتابستان معرفت پیشنهاد داد تا درباره شخصیت حضرت قاسم بنویسم. به خاطر علاقه قلبیام به امام حسن مجتبی (ع) پذیرفتم. پژوهش که آغاز شد، با خانوادهای روبهرو شدم که در اول راه نمیشناختم؛ ولی به مرور زمان با شخصیتهای جدید از این خاندان آشنا شدم که در طول داستان و در فصول کتاب به معرفی آنها پرداختم.
قویاً باور دارم که هموارشدن مسیر نگارش کتاب «نشان حُسن» تنها نظر و عنایت امام حسن مجتبی بود؛ چون من در آغاز راه آموختن بودم و حتی صادقانه بگویم که علیرغم تمام تلاشهایم تصور نمیکردم بتوانم این کار را به سرانجام برسانم.
«به روایت آفتاب»، «به روایت آینه» و «به روایت ماه» عناوین سرفصلهای کتاب شماست. در خصوص اسم عناوین و راوی هریک توضیحی بفرمایید.
این سؤال به فرم قصه برمیگردد. من در داستانم با سه شخصیت روبهرو بودم که هرکدام به تنهایی با بزرگترین چالش زندگیشان مواجه میشوند. البته شخصیتهای دیگری هم در این شرایط داشتم؛ اما من این سه نفر را انتخاب کردم. برای نفوذ به درون آنها نیاز بود که خودشان راوی باشند. شاید با دانای کل نیز میشد این مهم را انتقال داد؛ لکن دوست داشتم درونیتر با این سه شخصیت پیش برم و تحولات روحیشان را نشان بدهم.
این که راویان در هر فصل عوض میشوند؛ اگرچه برای مخاطب حرفهای تکراری نیست؛ اما برای مخاطب عادی سخت است. نمیخواستم فرم را فدای مخاطب کنم و همینطور مخاطب را هم نمیخواستم از دست بدهم. استفاده از نماد در آغاز هر فصل، فکری بود که با ویراستار داستانی اثر به آن رسیدیم. باید یکی را انتخاب میکردیم؛ المانهای تصویری یا المانهای معنایی. نهایتاً انتخابمان المانهای معنایی شد. پس سه عنوان نمادین نزدیک به شخصیت سه راوی را ثبت کردیم. در واقع ما تنها به خاطر راحتی مخاطب روایت را نامگذاری کردیم.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_column_text woodmart_inline=”no” text_larger=”no”]
تا چه اندازه به حقیقیبودن شخصیتهای کتاب وفادار بودید؟
پیش از نوشتن اثر اصول نگارش ادبیات آئینی را تا حدی مطالعه کرده بودم. محدودیتهایش را میشناسم؛ پس باورهایم در زمینه این است که در مورد شخصیتهای تاریخی دینی کاملاً وفادار بمانم. جز یکی دو مورد، بقیه شخصیتهایی که از آنها در کتاب یاد کردم در تاریخ حضور دارند. خوب است همینجا شرح دهم که در مورد فرزندان امام حسن روایات متفاوتی است و از نامهایی یاد میشود که در داستان من غایبند. من در این خصوص زیاد تأمل کردم. منابع خوبی را هم بازنگری کردم. حتی در روند نگارش اثر یک بار کار را متوقف کردم و باز در مورد فرزندان امام حسن (ع) تحقیق کردم. نهایتاً روایتی را انتخاب کردم که معتبرتر بود. بهعنوان مثال این شخصیت را معرفی کردم؛ جناب «عمرو بن حسن». ایشان در تاریخ با نامهای متعددی حضور دارند که از همه معتبرتر «عبدالله اکبر» است. شیخ مفید در ارشاد ایشان را «عمرو» معرفی کردهاند. به خاطر این که ما در داستان «عبدالله بن حسن» را با نام واقعی «عبدالله اصغر» داریم بهتر دیدم که به رای شیخ مفید استناد کرده و با نام «عمرو بن حسن بن علی» از او یاد کنم.
کمی در مورد فرم و ساختار داستان برای ما توضیح دهید.
همانطور که قبلتر عرض کردم، پیرنگ قصه ایجاب میکرد تا سه راوی داشته باشم. گذشته از آن داستان در دو خط موازی و در دو زمان مختلف پیش میرود. علت اینکه داستان در روز نهم روایت میشود و بعد با فلشبک به اصل قصه میرسد، این است که چالش حضرت قاسم در شب عاشورا و نهم محرم اتفاق میافتد. همان پرسش معروف «آیا من نیز کشته خواهم شد؟» اوج قصه همین پرسش است و تمام مسیر داستان براساس همین یک پرسش ساختهوپرداخته شده و از پس این جمله عبارت «احلی من العسل» پدید میآید که اوج شکوه عرفانی حضرت قاسم بهعنوان شخصیت اصلی داستان است.
درباره مضارعنویسی هم قصه همین است. همآهنگشدن حرکت راوی با مخاطب و همزمانی مواجه برای تبادل حسی، مدنظرم بود. در مورد انتخاب زبان روایت باید بگویم که نثر ادبی با تحریر تاریخی متفاوت است؛ اما متاسفانه مرز میان این دو آشکار نیست. من درباره زبان تاریخی و تاریخ عرب سعی کردم مرز میان این دو را حفظ کنم و از آرایههای ادبی و احساسی تا حد توانم پرهیز کنم.
از سختیهای نوشتن یک رمان آیینی برایمان بگویید.
بزرگترین چالشی که بر سر راه نگارش رمان آيینی وجود دارد، دسترسی به منابع است. هم از لحاظ مرجعشناسی و هم از لحاظ دسترسی به فیزیک منابع. این که برای تحقیق از کجا شروع کنیم و به چه منابعی بیشتر استناد کنیم و منابع مستند را از کجا به دست بیاوریم.
با توجه به اینکه در تاریخ روایتهای زیادی درباره فرزندان امام حسن (ع) در قیام عاشورا وجود ندارد، شما از چه منابعی بهره بردید؟
تحقیق را به دو دسته تقسیم میکنم. ابتدا تحقیق تاریخی و اطلاعات تاریخی درباره حادثه عظیم عاشورا و دوم پژوهش درباره شرایط معیشت، سیاست و فرهنگ جامعه اعم از زبان، خوراک، پوشاک و غیره. برخی از کتبی که من برای نگارش اثرم به آنها مراجعه کردم این موارد هستند: ارشاد شیخ مفید، مقتل ابومخنف، لهوف، منتهیالآمال، تاریخ طبری، مقتلالطالبین، مقتل خوارزمی، دانشنامه امام حسین(ع)، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، شهیدان جاوید، دو امام مجاهد، صلح امام حسن(ع)، تاریخ سیاسی اسلام و … .
ویراستار را خودتان انتخاب کردید یا ناشر؟ آیا نظارتی بر کار ویراستار داشتید؟
در خصوص ویراستار صوری باید بگویم که انتخاب ویراستار برعهده نشر کتابستان بود و من قبل از اتمام کار کتابم ویراستار صوری را نمیشناختم و اما در مورد ویراستار داستانی آقای مسعود آذرباد؛ ما کار را با هم شروع کردیم. ایشان لحظهبهلحظه راهنما و همراه پژوهش و طرح و دراماتیزهکردن اطلاعات تاریخی کتاب بنده بودند. صمیمانه از ایشان بابت راهنماییهای بیدریغشان تشکر میکنم.
درباره تاریخ عاشورا، کتابهای پرشماری در ادبیات داستانی منتشر شده است؛ بهعنوان یک نویسنده وضعیت ادبیات داستانی در این حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
تاریخ عاشورا، تاریخی آشناست و مردم جامعه ما با این واقعه جانسوز غریبه نیستند. نوشتن و حرف تازه و بکر زدن از عاشورا برای جامعهای که مردمش با نام امام حسین (ع) لحظهبهلحظه زیستهاند، کار بسیار سختی است. اگرچه ادبیات آیینی در کشور ما قدمت زیادی ندارد، با این حال هستند نویسندههایی که دست به قلم شده و آثار معتبر و فاخری در این خصوص خلق کردهاند. استادان محترمی چون سیدمهدی و سیدعلی شجاعی، داود امیریان، صادق کرمیار و مجید قیصری. قلمشان مانا.
خودتان از نوشتن این اثر به عنوان اولین کار چقدر راضی بودید و چه حسی نسبت به کتاب دارید؟
صادقانه باید بگویم هیچ حرفی در مورد «نشان حُسن» ندارم. بیشک یک کتاب آن هم اگر اولین اثر باشد، فاصله زیادی با پختگی دارد؛ اما من داستانم را دوست دارم یکی به خاطر سوژه ناب و زاویه نگاه تازهاش که در نوع خود اولین است و بعدی که از نظر من مهمتر است؛ توفیق و عنایت حضرات معصوم (ع) بر آثار اینچنینی است؛ چراکه باور راسخ دارم که نوشتن از حضرات معصومین و بهتصویرکشیدن زندگی دینی این بزرگواران جز با نظر و لطف خودشان مسیر نیست. بنابراین من کار را با تمام نواقصش عین خوشبختی و سعادت میدانم.
برای کسانی که به عنوان اولین اثر علاقهمند به نوشتن کتاب آیینی هستند، چه توصیههایی دارید؟
توصیه من این است برای پاگذاشتن در دریای مکتب آئینی قبل از هرچیز خود را محاسبه کنند و سعی کنند اول از همه به کسب معرفت و شناخت خودشان فکر کنند؛ و بعد از آن اصول این مکتب و باید و نبایدهایش را خوب درک کنند. نوشتن از حضرات معصومین باید با نهایت ادب همراه باشد. همان حساسیتهایی که برای سلامگفتن به معصوم به خرج میدهیم، باید در داستان و ادبیاتمان هویدا باشد. به معنای واقعی و بیتعارف باید مواظب حرفزدنمان هم باشیم.
در حال حاضر کتابی در دست نگارش دارید؟
بله یک کار در حوزه دفاع مقدس دارم. آن هم از نوع زنانهنویسی. در واقع در این اثر قصد دارم به سهم زن از جنگ تحمیلی بپردازم.
آیا اثر بعدی شما با همکاری نشر کتابستان معرفت خواهد بود؟
اثر بعدی انشاءالله با نشر نیستان خواهد بود. ضمن این که با نشر کتابستان معرفت در آستانه آغاز یک کار تازه هستم.
به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]
متشکرم
ما از شما بابت این اثر تاثیر گذار متشکریم.
سبز مثل ردای اهلبیت ابامحمد…
از مدینه تا کربُبلا
سایه به سایه
قدم قدم
نفس نفس
با حسن و عمرو و قاسم
فاطمه و عبدالله و نفیله و…
این بار با خاندان کریم اهل بیت…
___
زیبا بود
خیلی زیبا 🙂
کنج قلبم جای گرفت و دریچه ای جدید برای نگاه کردن به روی چشمانم باز کرد…
پیشنهاد خواندن؟
صدالبته، از دستش ندید ?
جای همچین اثری واقعا خالی بود
خداقوت به نویسنده این کتاب واقعا.
برای آقا امام حسن علیه السلام خیلی باید کتاب نوشت.آن هم با نثر روانی که هر رده سنی وقشری رو جدب کنه
یکی از نکاتی که در این کتاب توجه من را جلب کرد
این است که جدای از موضوع زیبا و قلم نویسنده ،
طراحی جلد واقعا زیبا و هنرمندانه انجام شده است
بطوری که رنگ سبزز آن روح نواز است و باعث
مکث روی جلد می شود.
خسته نباشید میگم به نویسنده کتاب
طراحی جلد کتاب هم بسیار زیباست
داستان وفا و امام شناسی
خسته نباشید به تیم کتابستان و نویسنده این اثر
داستان آیینی زیبا و خواندنی