«يك پارچه خانوم» کتابی با چند داستان کوتاه نوشته «سید سعید هاشمی» است. او که نویسنده و شاعر خوش ذوق جوانان و نوجوانان است، کتاب «يك پارچه خانوم» را پر کرده از چند داستان طنز، با نگاه فانتزی که باعث تعجب مخاطب می شود. غافلگیر کردن مخاطب از شگردهای زیبای این نویسنده است. مثلاً این که نویسندۀ یک داستان طنز باعث شده است تا زندگی خانوادگی و اجتماعی شخصیت های داستانش را برای رسیدن به اهدافش بهم بریزد تا جایی که خانم خانواده ای که در داستان آمده است از حرص و ناراحتی مجبور به قتل نویسنده آن داستان شود!!.
یا این که گروه تخریب و ساخت و ساز، بعد از کلی نقشه کشیدن برای ساختن یک شهر جدید در جای جنگلی پر از حیوانات گوناگون، سوارهای ماشین هایشان می شوند تا برای عملی کردن نقشه هایشان به وزارتخانه مربوطه بروند و جلسه ای تشکیل دهند ولی از آنجا که انسان ها اهدافشان در پشت جلسه های مختلف و روزمرگی های زندگی شهری و اداری گم می شود فراموش می کنند به جنگل برگردند و شیر جنگل که انسان شناسی قوی است، از این خاصیت آدم ها سو استفاده کرده و سعی دارد از ترس حیوانات به نفع شکم خود بهره برداری کند.
اما داستان اصلی کتاب که اسم کتاب هم از روی آن انتخاب شده است، موقعیت های طنز جذابی را برای خواننده به وجود می آورد. در این داستان پدر و مادری می خواهد پسرشان را زورکی به دختری بدهند که خودشان انتخاب کرده اند، ولی جوان بیچاره عاشق دختر دانشجوی شده که در دانشگاه انتخاب کرده و… ماجرا ادامه دارد.
« دایی جون، دایی مامان بود که در یک شهر کوچک خیلی دور زندگی می کرد. همۀ ما دوستش داشتیم، اما نه الآن که سرمان کلی شلوغ بود و قرار بود برای من خواستگار بیاید. آرش در را باز کرد و دایی جون آمد تو. معلوم بود که دلش خیلی برای مامان و بابا تنگ شده است. مامان گریه اش گرفته بود. نمی دانم از غصه بود یا از شوق. به دایی جون گفت: وای دایی جون! چه عجب از شما؟!…»
m.m.arabi2009.ir –
یعنی داستانش کشش داشت
m.m.arabi2009.ir –
حد متوسط کتاب و داستان را داشت
سوگند –
من عاشق داستان کوتاهم
وجیهه –
نخوندم اما به نظر جالب و جذاب میاد.